آن گوشه دنج سمت چپ
ابوالفضل بناییان
«پریدن از ارتفاع کم» به کارگردانی «حامد رجبی» اتهام تلخ و سنگینی است که فیلم به جامعه پیرامون خود میزند. جامعهای بیاحساس و بیعاطفه که شدیدا درگیر مناسبات فردی و منافع شخصی خود است. فارغ از بحث حضور «حامد رجبی» در مقامِ همکارِ فیلمنامه «پرویز»، فیلمِ «پریدن از ارتفاع کم» از لحاظ مضمونی ادامهی فیلم «پرویز» ساختهی مجید برزگر است. عصیان فرد در مقابل مناسبات اجتماعی طبقه متوسط، نوعی قیام در مقابل میانمایگی یک جامعهی مصرفزده، منفعتطلب و محافظهکار است. حامد رجبی که با فیلمنامه «پرویز» ثابت کرده بود که چقدر نسبت به پیشفرضهای ذهنی جامعهی مصرفگرا و منفعتطلب دغدغه دارد و این بار هویت انسانی تنهامانده، را به عنوان محور اصلیِ داستانِ فیلمِ خود انتخاب کرده است. ولی اساسا فیلم «پریدن از ارتفاع کم» قیامی است برای به دست آوردن آزادی. آزادی برای انتخاب خانه و محل کار و آزادی برای حق نگه داشتن فرزند در انتزاعیترین حالت ممکن و آزادی برای زندگی به روش شخصی و نه بر اساس آنچه که نرم جامعه تعیین میکند.
طبق ماتریالیسم تاریخی مارکس، یک جامعه با ساختار اقتصادی و تکامل این ساختار است که شکل میگیرد. یعنی بیش از هر موضوع دیگر، این نیروهای اقتصادی هستند که با ایجاد مجموعهای از قوانین اجتماعی به هویت و شخصیت افراد شکل میدهند. موضوعی که در سکانس معامله کردن خانه در بنگاه در نمادینترین و تماشاییترین سکانس به سخره گرفته میشود. هجو ماتریالیسم اقتصادی، هجو جامعهای است که شدیدا و با سرعت به سمتِ انتزاعیِ جزئی از ساختار اقتصادی جامعه شدن پیش میرود و از هویت و آزادی خویش فاصله میگیرد. هایدگر اعتقاد داشت در جامعهای که همهچیز تمایل به یکسانسازی و یکپارچه شدن پیش میرود، فردیت به عنوان تنها غایتِ اصیلِ باقیمانده میتواند راهگشای بشر باشد.
فیلم «پریدن از ارتفاع کم» ساختاری دارد که مخاطب ناخودآگاه نیمهی اول روند تغییر دراماتیک شخصیت اصلی داستان را در ذهن خود میپروراند. سکوتهای پر از تعلیق «نگار جواهریان» و نحوهی تعامل والدین و همسر نهال، این امکان را به مخاطب میدهد که چگونه «نهال» به یک انسان افسرده تبدیل میشود. درخواست مادر «نهال» برای خریدهای دورهمی زنانه، درحالیکه «نهال» باردار است. و صحبتها و غرولندهای «رامبد جوان» از محل کار و بیتوجهی به ناراحتیهای «نهال» و از همه مهمتر آرزوهای اقتصادی او این نکته را در مینیمالترین وجه ممکن برای مخاطب بوجود میآورد که چطور یک ساختار اجتماعی و اقتصادی، هویت افراد جامعه را نشانه میرود و تلاش میکند که از انسانها موجوداتی یکسان با تمایلاتی شبیه به هم بسازد. انگار جامعه آمده است تا هویت «نهال» را مانند بقیه یکسانسازی کند و او را شبیه انسانِ معیارِ جامعه کند، نهالی که به مطب روانپزشک برود و دارو مصرف کند و حتی نهالی که در مقابل آزار و اذیتهای کلامی و ذهنی فقط سکوت کند و لبخند بزند. و او را مجبور کند که او هم قسمتی از ساختار این جامعه شود.
ولی اگر در فیلم «پرویز» ما با فشاری روبرو بودیم که به افراد طبقه پایین جامعه وارد میشد و داستان، روند دراماتیک خود را بر پایهی مشکلات طبقات کارگری بنا کرده بود. این بار با هویت به یغما رفتهی طبقهی متوسط روبرو هستیم. ولی از این لحاظ فیلم «پریدن از ارتفاع کم» به رقم تمام جزئیات و ایدههای بصری فوقالعاده، یک گام عقبتر از «پرویز» میایستد. بر اساس سلسله مراتب نیازهای مازلو، نیازهای انسان به پنج طبقهی نیازهای زیستی، امنیتی، اجتماعی، احترام و خود شکوفایی تقسیم میشود و سلسه مراتب نیازهای مازلو، نقش اساسی در انگیزهدهی و آرمانپروری انسانها دارد و تا زمانی که نیازهای سطح پایینتر افراد ارضا نگردد، طبعا افراد هیچ تمایلی برای ارضای نیازهای سطح پایینتر از خود نشان نمیدهند. نهال، قهرمانِ عصیانگرِ فیلمِ «پریدن از ارتفاع کم» در تامین نیازهای زیستی مشکلی ندارد، اما آنچه درام تلاش دارد با استفاده از آن داستان را قوت بخشد، عدم تامین نیازهای اجتماعی یا احساس تعلق و محبت است. در صورتی که «پرویز» در تامین نیازهای زیستی خود به مشکل خورده بود. اگر بخواهیم «پرویز» و «نهال» را به عنوان دو عصیانگر جامعه در یک سکانس یکسان کنار هم قرار دهیم، میتوانیم سکانس ورود این دو به خانهی جدید را به عنوان یک مثال از کلیت فضای این دو فیلم مقایسه کنیم. هر دو خانه خالی از اثاثیه است و سکوتی مرگبار فضای خانه را غمانگیز و دلمرده ساخته است. با این تفاوت که «پرویز» از خانهی خود رانده شده است و بی سرپناه مانده است، ولی تغییر محلِ زندگی ِ «نهال» خودخواسته و از روی انتقام از ساختار جمعه و از خانهای کوچکتر به خانهای بزرگتر است. به همین علت مخاطب وقتی در مقام مقایسهی این دو قهرمان قرار میگیرد، «پرویز» را ترجیح میدهد و سعی میکند که با او همذاتپنداری کند. هرچند که «نهال» از لحاظ شخصی به اندازه کافی برای این عصیان حق داشته باشد.
ولی «پریدن از ارتفاع کم» در پایان نیز هیچ راهحلی برای قهرمان وانهاده و مخاطب درمانده ارائه نمیکند. عصیان «نهال» ناکام میماند و باز هم این ساختار اجتماعی و اقتصادی جامعه با آن تبر نمادین و لباسهای رسمی به خانه میریزند و فیلم هیچ راهحل مارکسیستی و غیرمارکسیستی برای مخاطب خود ندارد و تنها مخاطب میماند و یک سوال بزرگ که چرا زندگی «نهال» با آن همه عصیان در مقابل این سیستم به اندازه زندگی همسرش که جزئی از این سیستم شده است، غمانگیز و محنتبار است؟
. نام یادداشت از کتابی به همین نام از مهدبی ربی است.