قهرمان بیگانه
قهرمان بیگانه
ابوالفضل بنائیان
شمایل قهرمان در فیلم «ایستگاه اتمسفر»
پنهانکاری وحید و مرجان، جرقه اول دراماتیک داستان را میزند. وحید با بازی محسن کیایی و مرجان با بازی آناهیتا افشار چند ماه است که از هم جدا شدند و این موضوع را از خانوادهها پنهان کردهاند. ولی فیلم «ایستگاه اتمسفر» در مورد پنهان کاری نیست. غیاب مرجان باعث میشود که رازها برملا شود و مشخص میشود که مرجان قبل از سفر خود، مبلغ زیادی پول نزول کرده است. در ادامه آدمهای اطراف وحید، هر یک به شکلی نسبت به صداقت وحید شک میکنند و او در میان تمام تهمتها تنها سکوت میکند، ولی فیلم «ایستگاه اتمسفر» درباره قضاوت نیز نیست. در خلاصه فیلم آمده است که «اتمسفر هوای زمین را دارد و ما هوای همدیگر را …»، یعنی اساسا فیلم «ایستگاه اتمسفر» جهت پاسداشت انسانیت و جوانمردی ساخته شده است.
فیلم «ایستگاه اتمسفر» درباره پنهان کاری نیست، زیرا غیر از مرجان که داستان جدایی خود را پنهان کرده است، بقیه شخصیتها دست به پنهانکاری نمیزنند یا پنهانکاری را به عنوان یک روش زندگی انتخاب نکردهاند. برملا شدن پنهانکاری مرجان نیز تاثیری چندانی در رسیدن به نقطه پایانی فیلم ندارد. علاوه بر آن در پنهان کاری مرجان نیز نوعی خیرخواهی و مصلحتسنجی دیده میشود. از آن مهمتر، جوهره داستانهایی که تم پنهانکاری را انتخاب میکنند، تعلیق در درام است و طبق مثال مشهور هیچکاک، ستون فقرات تعلیق در سینما در موقعیتی است که مخاطب اطلاعات بیشتری نسبت به کاراکترها داشته باشد، ولی پرسش اصلی فیلم درباره جای پولها تا قسمت پایانی فیلم چه برای کاراکترها و چه برای مخاطب پنهان میماند. از طرفی دیگر، فیلم درباره نقد عادت قضاوت زودهنگام نیز نیست، اساس قضاوت بر مبنای تجربه، مکاشفه و تطابق فرضیه با واقعیت است، ولی بحث سطحی «قضاوت نکنیم» معمولا به بحث «ابطالپذیری» و «مثالهای خلف» محدود میشود. در صورتی که اجتناب کلی و مطلق از قضاوت، نه تنها جامعه را به جامعهای بهتر تبدیل نمیکند، بلکه از انسان، موجودی منفعل، بیخاصیت و بدون دغدغه میسازد. آدمهای داستان فیلم «ایستگاه اتمسفر» که شاید متهم به قضاوت زودهنگام هستند از دایی مرجان با بازی «شاهرخ فروتنیان» و نازنین با بازی «سوگل قلاتیان» هیچکدام قضاوتی احساساتی، شهودی و غیرعقلانی نمیکنند. انسان به واسطه اختیار، ناچار به قضاوت است و نمیتوان به بهانه عدم اشراف مطلق، قضاوتهای انسان را قضاوت کرد. قضاوتهای دایی و نازنین هم از این دست خارج نیست و از همه مهمتر، روند دراماتیک و نوع میزانسن فیلم به طریقی است که مطلقا مورد ملامت مخاطب قرار نمیگیرد.
فیلم «ایستگاه اتمسفر» چه طبق ادعای فیلمساز و چه در روند دراماتیک داستان، داستان جوانمردی است. ولی جوانمردی قهرمان داستان نمیتواند از سطح داستان فراتر رود و مخاطب را قلقلک دهد. اولا از خودگذشتگی قهرمان داستان، بیشتر از آن که شبیه فداکردن و گذشتن از خواستهها و امیال شخصی باشد، از جنس ترجیح دادن خواستههای یک گروه بر گروه دیگر است. وحید بیش از آن که زندان رفتنش تاثیری در روند دراماتیک داشته باشد، با فروش سهم خود عدهی زیادی از کارگران و سرمایهگذاران واحد تولیدی را تحت تاثیر میگذارد. خودخواهانه یا فداکارانه بودن یک خواسته بیش از آن که مرتبط با انگیزه فرد مرتبط باشد، با متعلق فواید و ضررهای آن عمل مرتبط است. چه بسا که انگیزهای نیک به نتیجهای فاجعهبار برای عدهای تبدیل شود.
قهرمان، فارغ از دلایل دراماتیک باید در مخاطب ایجاد سمپاتی کند. این سمپاتی گاهی از طریق تداعی معانی درون متنی ایجاد میشود و گاهی این تداعی ارتباط مستقیم با ناخودآگاه اجتماعی مخاطب دارد و در شاهکارهای سینما در هر دو سطح اتفاق میافتد. فیلمنامهنویسان برای ایجاد تداعی معنا در فیلمنامه از روشهای مختلف استفاده میکنند. شخصیتهای مرموز، سرخورده و خاکستری و ایجاد نیاز حیاتی دراماتیک قهرمان یکی از همین راهها است. ولی برای ایجاد سمپاتی از طریق تحریک ناخودآگاه جمعی مخاطب، از جمله پتانسیلهای مغفول سینمای ایران است. در پژوهشهای بسیاری شباهت قهرمانهای هالیوودی به مسیح، آپولو و شوالیه منتشر شده است که چگونه هالیوو تلاش میکند قهرمانهای فیلمهای خود را شبیه مسیح بازسازی کند. در ایران نیز خوشبختانه، مطالعهای که درباره نظام شخصیت در ایران توسط گروهی آمریکایی به سرپرستی «باتسن» انجام شده است مشاهده میگردد که تمام حکایاتی که درباره صفات مثبت در نظر ایرانیان وجود دارد، مربوط به حضرت علی(ع) است. در این پژوهش تلویحا اشاره میگردد ایرانیان در شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و سینمایی، به صورت کاملا ناخودآگاه آنهایی را ستایش میکنند که بیشترین شباهت با امیرالمومنین داشته باشد. ویژگی شاخص مورد اشاره در آن مطالعه، بر عملگرا بودن آن شخصیت و دوم منش درویشی یعنی بیاعتنایی به مال دنیا در اوج دارندگی ایشان بوده است. اینها دقیقا مشخصاتی است که قهرمان فیلم «ایستگاه اتمسفر» از آن عاری است. قهرمان ساکت، مظلوم، فقیر و بیدست و پا که در اوج حفانیت، توانایی دفاع از خویش را ندارد. از طرفی دیگر شمایل وحید، به عنوان قهرمان داستان فیلم، انطباق کامل با فضای روشنفکری و فرهنگی دارد. شخصیت فقیر، ساکت، منفعل و بسیار دانا، کاراکتر محبوبی است که به تعداد بینهایت قابل ردیابی در فضای ادبیات است. در طی این سالها رمانها و داستانهای بسیاری نوشته شده است در مورد شخصیتهایی که بغض فروخورده خود را به سرداب خانه میبرند و در تنهایی با غم خود شب را به صبح میرسانند.
کارگردان فیلم «ایستگاه اتمسفر»، اگرچه تلاش میکند با موضوعات روز، قصهای شبیه وضع کنونی زندگی مردم ارائه دهد و اگرچه در تصویر کاراکترهای خود جانب منطق و انصاف را به خرج میدهد و حواسش هست که کاراکترها را خاکستری و قابل باور ترسیم کند. ولی این نکته را فراموش کرده است که قهرمان منفعل بیش از آن که ارتباطی با ناخودآگاه جمعی مخاطب خود داشته باشد، مرتبط با جریانی ادبی است که بعد از رمان شاهکار بوف کور پدید آمده است. روایت یا فراروایت، دو هستی مستقل و جدا از هم ندارند و اگر برای آنها مرکز معنا در نظر بگیریم، اتفاقا این فراروایت و فرامتن است که در هسته آن قرار میگیرند. اگر قرار باشد فیلمی قهرمانی خلق کند، باید این قهرمان ارتباط معنایی، دراماتیک تصویری و موسیقیای با اسطورههای ناخودآگاه جمعی داشته باشد. قهرمانهایی از جنس امیرالمومنین، پوریای ولی و غلامرضا تختی که هیچ نشانی با مطلومیت منفعلانه نداشتند، به همان اندازه که با حقیقت همراه بودند، عملگرا بودند و انتخاب قهرمانانه داشتند.