خنده در گورستان
ابوالفضل بنائیان
«سینمای هیچکاک از صحنه گورستان هملت شروع میشود در صحنهای که گورکن پیش از آیین خاکسپاری جمجمهی دلقکی را از میان گوری کهنه بیرون می آورد… بسیاری از فیلمهای هیچکاک به شوخی با مرگ شبیه است؛ یا به خنده در گورستان و میان اجساد»
از کتاب هیچکاک در قاب، نوشته بهرام بیضایی
نمایش فیلم «خواب تلخ» که همچون مردهای بعد از دوازده سال از گورستان توقیفیهای ارشاد سر برآورده است، درست مثل جریان اکران این فیلم موقعیت دوگانه کمدی، تراژدی را نیز برای مخاطب خود تداعی میکند. اسفندیار قهرمان فیلم «محسن امیریوسفی»، مردهشور پیری است که با همکاران معدود خود یعنی گورکن و سوزاننده لباس مردگان، مسئولیت قبرستانی را به عهده دارند. مواجههی او با احتمال مرگ، ستون فقرات اصلی درام فیلم خوابِ تلخ را میسازد. در فیلم نوعی حس ترحم و حتی ترس موج میزند که از نزدیکی پدیدهای مانند مرگ دلالت دارد. ولی افکار پیشپاافتادهی اسفندیار و استیصال او در مواجهه با مرگ موقعیتی میسازد که مخاطب سرگردان باقی میماند که این فیلم را به عنوان کمدی تلقی کند و با خندهای از آن بگذرد یا آن که شرح نفس را بر پردهی سینما به تماشا بنشیند و از مرگ ناگزیر در استیصال اسفندیار شریک بماند. تجمیع چنین گزارههای متضادی مانند مرگ و لبخند و یا کمدی و تراژدی از آن دست موفقیتهایی است که فیلم خوابِ تلخ بعد از حتی دوازده سال میتواند برای مخاطب به ارمغان بیاورد. برخورد کمدی امیر یوسفی با پدیدهی تراژیکی مانند مرگ، فضایی استثنایی پدید آورده است که کمدی در امتزاج کامل با تراژدی قرار میگیرد و «گروتسک» شاید دقیقترین کلمهای باشد که به مواجههی اسفندیار با فضای هولناک فیلم میتوان نسبت داد.
اگر در میان تعاریف متنوع و گسترده گروتسک، بخواهیم در مورد این فیلم به تعریف آمیزهی امور ناهمگون و امتزاج اجزای نامتجانس قناعت کنیم. فیلم خواب تلخ در به هم آمیختن کمدی و تراژدی، رئالیسم و سورئالیسم، فاصلهگذاری برشتی و همذاتپنداری، اغراق و واقعگرایی، مستندنمایی و اجرای نمایشی کار را به نهایت میرساند. شاید موقعیت ویژه این فیلم در وهله نخست، حد معین و احتراز هنرمندانهای است که کارگردان از سقوط به هرکدام از ورطهها مصون باقی میماند. مثالی در مورد گروتسک و خط باریک بین تراژدی و کمدی وجود دارد که بیشباهت به کارکرد استثنایی فیلم نیست. بزرگترها معمولا با شکلک درآوردن برای کودکان، باعث خندهی کودکان میشوند ولی اگر این اعوجاج در صورت و شکلکهای مختلف از حدی جدیتر شود و در پرداخت آن اغراقی صورت گیرد، نمایش دلپذیر بزرگترها تبدیل به نمایشی هولناک و ترسناک میگردد که مطمئنا گریه کودکان را در پی خواهد داشت. این مرز باریک میان خنده و گریه، مرز گروتسک است که فیلم خوابِ تلخ با نمایش به اندازه هرکدام یکی از بهترین تجربههای گروتسک در سینمای ایران را رقم میزند.
نکتهی نخست در شیوهی گروتسک آنجاست که در هنر و ادبیات معمولا گروتسک در جوامع و دورههایی تولید میگردد که ویژگی اصلی آنها نزاع و کشمکش، تغییر و سردرگمی است. تلاشهای تراژیک اسفندیار و میل عجیب او به ادامهی حیات که در جنبهای کاملا مینیمال به مخاطب عرضه میشود، قهرمان فیلم را به ورطهی مضحکی سوق میدهد که از یک سو خنده بر لب مخاطب مینشاند و از دیگر سوی عامل هولناک فیلم را هولناکتر و دهشتآمیزتر میکند. به عنوان مثال اسفندیار که در مقابل عزرائیل به استیصال و اضطرار رسیده است، برای فرار از عزرائیل با او مذاکره میکند و با این جمله که «من و تو با هم همکاریم» سعی در فریب عزرائیل دارد، ولی وقتی مرگ را ناگزیر میبیند تلاش میکند که به عزرائیل جای خالی دهد یا حتی کمر همت به قتل عزرائیل میبندد تا انتقام تمام مردگان تاریخ را از او بگیرد. ولی این رویکرد گروتسک کارگردان تنها در ابعاد مضمونی باقی نمیماند. گاهی با یک دوربین سابجکتیو، نقطهی دید عزرائیل را به نمایش میگذارد و گاه در یک رویهی کاملا برشتی با نمایش تلویزیون خانه اسفندیار و نگاههای کاراکترها در دوربین فاصلهگذاری میکند. از طرفی با رسیدن بوی قرمهسبزی از تلویزیون به داخل خانه از رئالیسم فاصله میگیرد و تنهای به سورئالیسم میزند و از طرف دیگر با بازیگران بومی و مصاحبههای مستندگونهی خود، رنگ و بوی رئال به خود میگیرد. فیلم خوابِ تلخ حتی میتواند با نمایش و توضیح چگونگی شستشوی مرده، مرگ را بسیار واقعیتر و هولناکتر از یک مستند به مخاطب خود عرضه کند ولی در همان صحنه و در حین آموزش غسل میّت و با فشار دادن شکم مرده برای اطمینیان از خالی شدن باد شکم، سالن را غرق خنده سازد.
میل عجیب کارگردان این فیلم در بازیگوشی و نمایش هجوآمیز سویههای مضمونی، فرمال و حتی بصری فیلم باعث شده است که فیلم بعد از دوازده سال، هنوز رنگ و بوی کهنگی به خود نگیرد و بتواند مخاطب را روی صندلی سینما متحیّر سازد. تحیّری که برآمده از تجربه همزمان سرگرمشدن و اشمئزاز، خنده و وحشت، جالب و عجیب است. ولی موفقیت اصلی کارگردان جایی رقم خورده است که مضمون هولناک و عامل نابهنجار فیلم از حد معینی خارج نمیشود و لذت ناشی از تازگی و بداعت خود را به ترس از ناآشنا و ناشناخته بدل نمیسازد.