رویای کرکس
درباره سریال دراکولا
یکی از روشهای تعامل مخاطب با اثر نمایشی از طریق، تفسیر و تاویل روانشناسانه اِلمانهای اثر است. فروید اعتقاد داشت که حتی خودآگاهترین اعمال هر کس در مدت زمان محدود و تحت شرایط کوتاهی خودآگاه باقی میماند و مانند کوه یخ، قسمت بزرگ و عمده هر عملی ناشی از ناخودآگاه هر فرد است که از دید عموم پنهان مانده است. به اعتقاد فروید، «نهاد»، منبع «لیبیدو» و ماخذ اصلی کل انرژی فرد است. هر فرد با استفاده از همین مخزن، سرزندگی و جنب و جوش مییابد و انرژی لازم برای فعالیت اصلی خود را مییابد. فروید با طرح ایدهی «رویای کرکس» تلاش کرد به ژرفنای افکار لئوناردو داوینچی نزدیک شود و رازآلودگی آثار او مخصوصا مونالیزا و اتهامات متوجه داوینچی را بررسی کند و نشان دهد که چگونه عقدههای روانی و ناخودآگاه هر فرد چه تاثیر شگرفی در آثار هنری یک هنرمند دارد.
مهران مدیری در سریال «دراکولا» در ادامه سریالهای اخیر او مسیری را به پیش میرود که قابلیت تحلیلی فرویدی را میسر و فراهم میکند. مهران مدیری که در ابتدای فعالیت کاری خود، با نقش آدمهای ضعیف، زنذلیل، بادمجان دور قابچین و ضعیفالنفس در صحنه ظاهر میشد، اکنون نقش مرد قدرتمندی را ایفا میکند که با اشاره چشمی میتواند تمامی ارگانهای نظارتی را سر انگشت بچرخاند، تمامی زنان را شیفته و واله خود کند و بزرگترین و گستردهترین باند ارتشا، فساد مالی و اختلاس را بچرخاند، علاوه بر آن صدای زیبایی دارد و با یک آهنگش میتواند جماعتی را سرگردان کند و سرمایه او و جشنتولد گرانقیمتش، هوش از سر همه میپراند. علاوه بر آن در تمامی بزنگاهها با هوشی سرشار و کلامی نافذ میتواند اطرافیان خود را قانع کند. البته کسی منکر فضای فانتزی سریال کمدی و آزادی هر بازیگر برای افشای نقشی دلخواه نیست، ولی وقتی چنین نقشهایی که در کارهای اخیر دائما در حال تکرار است را کنار آن مصاحبه جنجالی او در برنامه «کتابباز» میگذاریم که ادعا میکند کل دیوان حافظ و سعدی و مولانا را حفظ است و تسلطی عجیب بر موسیقی کلاسیک دنیا دارد و علاوه بر آن شعرای خارجی را به خوبی میشناسد و نظریههای سینما و ادبیات را قورت داده است، میتوان نگران وضعیت مهران مدیری و کارنامه هنریاش شد. فارغ از چرایی علاقه نگاه ستایشآمیز مدیری به زندگی لامکچری و کلاشیهای فرد فاسدی مانند کامران کامروا، خودشیفتگی مهران مدیری و اطمینان بیش از حد به تواناییهایش باعث فاجعهای به نام دراکولا شده است که هیچ نسبتی با هنر ندارد.
اول از همه مهران مدیری در مواجهه با پدیده تجملگرایی و اشرافزدگی به جای فاصلهگیری و گزینش منتقدانه، چنان در جهت تقویت این پدیده گام برمیدارد، که از آن لذتی مصرفی پدید میآورد. یعنی به جای نقد این وضعیت و نشان دادن هویت عبث و نتیجه تهی این رویکرد، کالایی حسرتبرانگیز و کعبهای دستنیافتنی خلق میکند و مخاطب به جای ابراز تنفر از چنین زندگی فاسدی، حسرت آن را میخورد.
نکته دوم بحران هویتی و معنایی محصول نمایشی مهران مدیری است، رویکرد کمپلکسگون مدیری به پدیدهای که مدعی نقد آن است، باعث خلق محصولی دفرمه، معوج و نامتوازن شده است که بیش از آن که با ادعای فیلمساز ارتباط داشته باشد با شخصیت کارگردان و کارهای قبلی او مرتبط است و وقتی در یک اثر نمایشی، ارتباط ارگانیک اثر با جامعه قطع میشود، مخاطب نمیتواند آن را به عنوان واقعهای باورپذیر و ممکنالوقوع درک کند و در نتیجه هیچ تاثیری بر مخاطب نمیگذارد.
نکته سوم، بعد از فاصله گرفتن معنایی اثر از معنایی که ادعای بیان آن را دارد، معنای تولیدی اثر خود تبدیل به بزرگترین مانع مخاطب برای درک وضعیت اجتماعی سیاسی است، زیرا دلالتهایی برای سوژه خلق میکند که بزرگترین مانع فهم سوژه است. به زبان سادهتر ملغمهی مهران مدیری به نام «دراکولا» نه تنها هیچ ربطی به هنر و زیباییشناسی ندارد و از آن مهمتر به دلیل روایتی جعلی، نسبتی با واقعیت ندارد و هیچ تاثیر اجتماعی سیاسی ندارد، بلکه خود تبدیل به وهن این موضوع شده و این موضوع را برای مخاطب از معنا تهی کرده و تبدیل به جسمی بیمعنا میکند. اگر قرار باشد مثالی ساده بابت این معضل بیان کنیم، بعد از سریال دراکولا اگر قرار باشد به نقد موسسات خیریه جعلی بپردازیم، مخاطب تصور خواهد کرد که این موسسات با ماشینهای تولید ارز دیجیتال مرتبط است و امکان نقد و تدقیق در هر دو را بر مخاطب میبندد.
شیفتگی مهران مدیری به وجنات خویش، باعث بزرگترین آسیب به کارنامه هنری او شده است. تا پیش از این تصور میشد شکستهای متوالی او به دلیل فاصله گرفتن از قاسمخانی در مقام نویسنده بوده است. ولی سریال دراکولا ثابت کرده است که اتفاقا این نارسیسیسم حاد مدیری در مقام کارگردان است که راه را برای موفقیت محصول او بسته است. در طی این سالها مخاطبان گسترده تلویزیون و انتقادهای سطحی او از حاکمیت تبدیل به ویترینی فریبنده برای مهران مدیری تبدیل شده است که به جای بررسی و اصلاح ضعفها در یک خودشیفتگی هنری، اقدام به خودویرانگری تام دست بزند. نکته جالب در طی این سالها مصرف بدون مقاومت آثار نمایشی اوست که مخاطب بدون ذرهای تفکر میتواند آن را مصرف کند و این خود دلیل و برهانی کافی برا یاین نکته است که آثار او فاقد هویتی مستقل و معنایی خودبسنده است.
سریال دراکولا در نماوا
سریال دراکولا در فیلیمو