خروس قندی
ابوالفضل بنائیان
اگر یک علاقمند غیر ایرانی بعد از جایزههای فیلم «فروشنده» از شما بخواهد که مفهوم کلمه «غیرت» را در یک فیلم روز سینمای ایران نشان دهید، شما ناچار خواهید بود که از فیلمهای روی پرده، فیلم «آبنبات چوبی» آخرین دستپخت حسین فرحبخش را توصیه کنید. اگر یک مخاطب دیگر بعد از جایزه فیلم «دختر» در جشنواره فیلم مسکو، علاقمند باشد که موضوع «دختر فراری» را در سینمای ایران بررسی کند، متاسفانه باز هم فیلم «آبنبات چوبی» تنها گزینه شما از فیلمهای در حال اکران خواهد بود.
این تشابه و توارد زمانی خندهدارتر خواهد شد که اگر در جهان تصمیم بگیرند که تاثیر «ترنس مالیک» در دکوپاژ کارگردانهای جهان را بررسی کند، باز شما باید با سرشکستگی، از حرکت دوربین 360 درجه فیلم «آبنبات چوبی» نام ببرید. از طرفی دیگر فیلم «آبنبات چوبی» نمونه کاملی از شکست اقتصادی فیلمی است که ستارههای گیشه را در اختیار دارد و نمیتواند مخاطبان را به سالن سینما بکشاند.
فیلم «آبنبات چوبی» با بازی رضا عطاران، میلاد کیمرام و سحر قریشی، داستان زندگی تلخ دختری به نام مارال است که تصمیم دارد با دوست خود به خارج از کشور مهاجرت کند. خانواده سنتی و سختگیر مارال و نگاه خشن و غیرتی برادر او باعث میشود که مارال از خانه فرار کند. صحبت از آسیبشناسی اجتماعی و نحوه روایت فیلم «آبنبات چوبی» مطمئنا این متن را بیشتر به طنز و مطایبه نزدیک میکند و به شوخی بیشتر شبیه است.
ولی نکته مهم در کارنامه فرحبخش بعد از ساخت چهار فیلم سینمایی این است که او که روزگاری به عنوان تهیهکننده فیلمهای مبتذل و پرفروش معرفی میشد، فیلمهای او اکنون حتی توانایی حضور در میانههای جدول فروش سینمای ایران را ندارد. «سحر قریشی» حتی از ضعیفترین نقشهای کارنامه ضعیف خود نیز ناامیدکنندهتر است و با نحوه تکلم خود نود دقیقه مخاطب را آزار میدهد. رضا عطاران نیز به رغم تمام تلاش برای جدایی از کاراکتر تکراری خود، با ضعف و حفرههای فیلمنامه و تحوّل خلقالساعه شخصیت، ضعیفترین نقش کارنامه خود را ایفا میکند. از آن عجیبتر کاراکتر بلاتکلیف میلاد کیمرام است که حتی یک موز هم بر نمیدارد. نتیجه این همه بیدقتی، سهلانگاری و سطحینگری، کاریکاتوری به نام «آبنبات چوبی» است که بیشتر به خروس قندی شبیه است که سینمای ایران را سرکار میگذارد.