آلبوم قدیمی
تماشای فیلم «قصهها» درست شبیه تورق آلبوم قدیمی در کنار مادربزرگ جذاب و خاطرهانگیز است. در جریانِ سریالسازی سالهای اخیرِ کمپانیهای خارجی، سریالسازان به این نتیجه رسیدند که چقدر پیگیری سرنوشت شخصیتهای محبوب فیلمها و سریالها برای مخاطب میتواند جذاب و وسوسهآمیز باشد سریالهای «هانیبال»، «فارگو»، «بهتر است با سال تماس بگیرید» نمودِ کاملِ اقبال عمومی مخاطبان به پیگیری سرنوشت شخصیتهایی است که آنها را دوست داشتهاند و با پایان آن فیلم یا سریال برایشان تمام نشده است.
فیلم «قصهها» آخرین ساختهی «رخشان بنیاعتماد» تلاش میکند که با نمایش فرجام و بسط خط داستانی شخصیتهای فیلمهای خود، خاطرهبازی کند. این که «نوبر کردانی» فیلم «روسری آبی» کجاست و چه سرنوشتی را دنبال میکند؟ یا «طوبیِ» فیلم «زیر پوست شهر» بالاخره توانست فرزندانش را از آن مصیبت بیرون بکشد و از همه دردناکتر آیا «ننه گیلانه» با آن همه مادرانگی و جنس ناب دوست داشتن، عروسی پسرش را دید؟ این سوالات و سوالاتی مانند آنها تنها وسوسههایی است که میتواند یقهی هر مخاطبی را بگیرد که با آثاری مثل «نرگس» و «زیرپوست شهر» و «روسری آبی» و «خون بازی» خاطرهای داشته است.
این که یک فیلم فارغ از بحث استقلال خود به عنوان فیلمی بینیاز از توضیح و تفسیر قبلی بتواند روی پای خودش بایستد و معجزهای کند که شخصیتهای محبوب با تیتراژ پایانی فیلم برای مخاطب تمام شده نباشند، رشکبرانگیز و قابل احترام است. طبیعی است که در خیلی از این روایتها و پیگیریِ فرجام شخصیتها مانند «گیلانه»، فیلمساز ترجیح داده که مخاطب در همان تعلیقِ نابِ انسانی باقی بماند و به جای ارضای حس کنجکاوی پیگیری سرنوشت آنها، با خاطرهی آن داستان باقی بمانند و در ورطه شعارزدگی مانند اپیزود مینیبوس و اپیزود «مهدی هاشمی» گرفتار نگردد.
ولی فیلمساز با داستانِ دو اپیزود، هنر خود در قصهگویی را به رخ مخاطب میکشد. داستان مربوط به «نوبر کردانی» با فراز و فرود دراماتیک و تعلیقی که در داستان ایجاد میکند، توانایی این را دارد که نفس را در سینه مخاطب حبس کند و داستان قبلی خود را با زبانی فرای زمان و مکان تکمیل کند.
ولی درخشانترین و موفقترین اپیزود این فیلم، اپیزود آخر فیلم با بازی «باران کوثری» و «پیمان معادی» است که کارگردان با اجرایی بینقص در یک لوکیشن محدود، یکی از بهترین عاشقانههای سینمای ایران را به دور از تمام کلیشهها خلق میکند. نحوهی دیالوگگویی و حاضرجوابیهای غیرقابل پیشبینی و حتی نحوه دکوپاژ صحنه که دو بازیگر روبروی هم نیستند و این امکان برای مخاطب فراهم است که در تصویری کاملتر و بازتر نسبت به نقظهی دید بازیگران نسبت به هم، واکنشهای ظریف بازیگران مانند لبخندهای محو یا دلهرهها را به نظاره بنشیند و ضد ریتمهایی که اگرچه بین دیالوگها وقفهای ایجاد میکند ولی تعلیق صحنه را چند برابر میکند و نتیجهگیری و فرجامی که در نهایت احترام و ظرافت پرداخت میشود باعث میشود که این سکانس با فاصلهای عجیب نسبت به تمامی اپیزودها و نسبت به تمامی سکانسهای ابراز عشق در فیلمهای ایرانی در قلهای رفیع بایستد که سالها از آن به عنوان یکی از بهترینها نامبرده خواهد شد.