همیشه پای کمال در میان است
ابوالفضل بناییان
اگر از شما پرسیده شود که خندهدارترین جوکی که تا به حال شنیدهاید، چه مضمونی داشته است؟ به طور حتم جوک یا لطیفهای با مضامین ممنوعه را به خاطر خواهید آورد. مضامین ممنوعه و موضوعات جسورانه مطمئنا مهمترین کلید ورود به سینمای کمدی «کمال تبریزی» است که حتی فیلمهای غیر کمدی او جنجال به پا میکند و توقیف میشود. .شکستن تابوها، عبور ظریف از ممیزی و بازی با مفاهیم مقدس در کنار پرداخت بازیگوشانه مهمترین ویژگی سینمای او است. در کارنامه فیلمسازی او فیلمهایی «مانند لیلی با من است»، «مارمولک»، «همیشه پای یک زن در میان است»، «طبقه حساس»، «از رئیسجمهور پاداش نگیرید» و سریال شبکه خانگی «ابله» به چشم میخورد. حتی رگههای طنز و بازیگوشیهای شیطنتآمیز او را میتوان در فیلمهایی مانند «یک تکه نان» و «طعم شیرین خیال» نیز مشاهده کرد.
او کارگردانی است که با همین موضوعات ممنوعه در جشنواره فیلم فجر و با فریاد زدن واژههای سانسور شده فیلم خود یعنی «زندانی سیاسی» و «انرژی هستهای» در سالن برج میلاد، فضایی کمدی برای آخرین فیلم سینمایی خود ایجاد کند. او نیز مانند کارگردانهای همنسلاش با مضامین انتقادی نمادگرا، کارنامه سینمایی آغاز کرده است و به مرور تلاش کرده است تا از شعار و شعارزدگی فاصله بگیرد و آثاری با شیطنتهای فرمی بسازد. ولی در طی این سالها نشان داده است که چقدر اشتباهات تاریخی جامعه برایش اهمیت دارد و چقدر رندانه میتواند آنها را پیدا کند و مسئولین سینمایی را راضی به نمایش آنها کند. او با ساختار شکیل روایی، شخصیت پردازی صحیح توانسته است تصویری دقیق از جامعه خلق کند و سطح سینمای کمدی ایران را از فیلمفارسی و رشد قارچگونه کمدیهای نازل دور سازد و ثابت کند که با ژانر کمدی هنوز میتواند تلخترین، صریحترین و گزندهترین نقدهای اجتماعی و سیاسی تاریخ سینما را به زبان بیاورد.
او با فیلم «لیلی با من است» برای اولین بار با مفهوم رشادت و شجاعت رزمندگان جنگ تحمیلی توانست شوخی کند و پتانسیلهای نهفته سینمای دفاع مقدس را به بقیه نشان دهد. تا قبل از فیلم «لیلی با من است»، شوخی و طنز در سینمای دفاع مقدس، به شوخیهای کلامی رزمندگان در مورد کمپوت و حوریهای بهشتی محدود میشد. ولی «صادق مشکینی» در فیلم «لیلی با من است» توانست به تنهایی کلیشههای سینمای دفاع مقدس در پاک و منزه نشان دادن رزمندگان را بشکند و با ارائه تصویری صادقانه از رزمندهای که به اشتباه پایش به جبهه کشیده شده است تمام کلیشههای این نوع سینما را کنار بگذارد و رندانه با تحول شخصیت اول خود، این نوع سینما را از گزند تهمتها و کژاندیشیها برهاند و پیشقراول فیلمهایی باشد که اگرچه با سینمای دفاع مقدس شوخی میکند ولی در انتها میتوانند مفهومی عمیقتر و ارزشمندتر برای مخاطب خود داشته باشند.
«مارمولک» ولی مطمئنا مهمترین و قویترین اثر کارنامه کمال تبریزی است. سینمای روحانیت با فیلم «زیر نورماه» و نمایش تردیدهای یک طلبه در پوشیدن لباس روحانی، نشان داده بود که ساختار سیاسی و اعتقادی جامعه چندان نیز با نمایش روحانیت در سینما مخالف نیست. ولی فیلم «مارمولک» با فروش فوقالعاده خود جنجالی عظیم بهپاکرد. فیلم «مارمولک»، زیرکانه با توجیه این که یک دزد، لباس روحانی پوشیده است، از تمامی توضیح و تفسیرهای منفی فرار کرده بود ولی با سیلی از انتقادات دولتی و فشارهای ارگانهای خاص از پرده سینماها پایین کشیده شد. گویی ساخت فیلمی مانند «مارمولک» لقمهای بزرگتر از دهان سینمای ایران بود که پس از آن سینمای ایران، راه آمده را عقب رفت و ترجیح داد به نمایش سختیها و محدودیتهای زندگی روحانیون و طلبهها، قناعت کند و دیگر سراغ شوخی با این قشر نرفت.
«کمال تبریزی» در فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» برای اولیت بار سراغ پارودی رفت و تلاش کرد به جای موضوعات ملتهب، فرمی جدید برای سینمای کمدی خود داشته باشد. آن فیلم با پرداخت هجوآمیز از یک موقعیت جدی و برخورد مبالغهآمیز خود توانست تحلیل و تفسیر تلخی از تراژدی پنهان سبک زندگی جامعه ایرانی به تصویر بکشد. دنیای دیوانهوار «کمال تبریزی» در آن فیلم در پس ایجاد موقعیتهای به ظاهر کمیک، مهمترین ویژگی جامعه رو به رشد یعنی جایگاه زنان را به نقد کشیده بود.
او در ادامه با ساخت «از رئیسجمهور پاداش نگیرید» تلاش کرد با استفاده از همان فرمول قبلی یعنی حضور ناخواسته شخصیت منفی در محیط و لباسی مقدس و تحول او، این بار با شخصیتهای سیاسی شوخی کند، ولی این فیلم نه شوخیهایش به دقت و نکتهسنجی «مارمولک» و «لیلی با من است» بود و نه تحول شخصیت فیلم در پایان داستان توانست مسئولین سینمایی دولت قبل را مجاب کند تا پروانه نمایش این فیلم را صادر کنند. این فیلم اگرچه از لحاظ کمدی به پای دیگر آثار تبریزی نمیرسد، ولی صریحا تظاهر و ریاکاری مسئولان و مقامهای سیاسی را به نقد کشیده است. این فیلم به مدت هفت سال در دولت قبلی در محاق توقیف ماند و اکنون در سینماهای کشور رنگ اکران گرفته است.
اگر کمال تبریزی با همکاری مجدد با «رضا مقصودی» در فیلم «از رئیسجمهور…» تلاش کرده بود که موفقیت «لیلی با من است» را تکرار کند، در فیلم «طبقه حساس» نیز تصمیم داشت با همکاری مجدد با «پیمان قاسمخانی»، تجربهی موفق «مارمولک» را تکرار کند. «طبقه حساس» اگرچه توانست اقبال تماشاگران را به دست آورد، ولی به اندازه کارهای قبلی او جسور و پیشرو نبود، تحلیل کمیک ساختار تعصب به همسر، موضوعی بود که بارها در فیلمفارسی پرداخت گردیده بود. شوخیهای حساب شده و متلکهای رندانه و نگاه هجوآمیز کمال تبریزی جای خود را به شوخیهای جنسی و گاها بیربط داده بود و دیگر نه نشانی از آن مضامین جسورانه و نقدهای سیاه بود و نه بویی از آن فرم شیطنتآمیزی داشت که نمونه اعلای آن را در «همیشه پای یک زن…» دیده بودیم.
سریال «ابله» اگرچه توانست با پرداخت شیطنتآمیزِ خود، فرمهای جدید و تازهای برای سینمای کمدی داشته باشد، ولی شخصیتهای هجوآمیز و موقعیتهای فانتزی فیلم هرگز نتوانست اقبال عمومی را به دست بیاورد. سریال ابله با بازیگوشیهای روایی، کپیبرداری زنانهپوشی از سینمای عطاران و حتی حضور تعداد کثیری از بازیگران موفق سینما موفق به فروش و جبران هزینههای تولید نشد و نیمهتمام باقی ماند. داستان سریال «ابله» داستان دزد سابقهداری بود که بازنشست شده بود و تنها آرزویش این بود که میراث دزدی خود را به فرزند یا نوهی خود ببخشد و زندگی را بدرود گوید و این شاید حوالت تاریخ است برای کمال تبریزی که گویی رسما زمان بازنشستگیاش رسیده است و بهتر است دنبال وارثی باشد که سینمای او را نجات بدهد و گرنه دیگر نه فیلمهایش جسور است و نه دیگر توانایی جذب مخاطب مانند گذشته دارد.