سیاستشویی
برخورد نزدیک از نوع سوم
ابوالفضل بنائیان
اسلاوی ژیژک، در مقالهای به نام «کات هیچکاکی» تلاش میکند که سهگانه پورنوگرافی، نوستالژیا و مونتاژ را بر مبنای دیدگاه لکان ترسیم کند که ترجمه مقاله در مجله خردنامه همشهری در سال 77 به چاپ رسیده است. در آن مقاله، ژیژک با استفاده از تعریف نقطه ابژه – نگاه خیره، موقعیت تماشاگر نسبت به موضوع را تقسیمبندی میکند. طبق نظر ژیژک در فیلمهای هرزهنگاری، تماشاگر پیشاپیش و به صورت یک فرض از پیش تعیینشده، مجبور به تصرف یک جایگاه منحرف میشود و در موقعیتی قرار میگیرد که احمقانه در حال نگاه خیره به چیزی است که همه چیزش عیان است و همه چیز را فاش میکند. تصور عامیانه درباره فیلمهای هرزهنگاری این است که بازیگران روی صحنه تا حد یک ابژه برای لذت چشمچرانی تماشاگر از جایگاه انسانی و ابجکتیو خود سقوط میکند ولی در واقع این تماشاگر است که در حین تماشای فیلم، در حد مقصدی بیتحرک و بیتعامل سقوط میکند. در نظر ژیژک، اگر مخاطب تمایل به شنیدن داستانی است که یقه او را بگیرد و او را تکان دهد، به ناچار نباید به همه مسیرها سرک کشد و همه چیز را نشان داد؛ چرا که به محض نمایش همه چیز، روایت داستانی فلج میگردد و جدی گرفته نمیشود. در صورتی که فیلمهای هرزهنگار همگی در این خاصیت مشترکند که همه چیزی که برای آشکار شدن وجود دارد را به نمایش میگذارند و تمامی اتفاقات اطراف آن به مثابه نوعی پیشزمینه برای عمل جنسی کارکرد خواهد داشت.
سریال «آقازاده» که نام «حامد عنقا» را ذیل تصویر یک مغز و با عنوان طراح و نویسنده و تهیهکننده در تیتراژ دارد با طوفان اتفاقات در قسمت نخست توانسته است مخاطبان زیادی را برای خود فراهم کند. داستان سریال «آقازاده» همانطور که از نامش پیداست داستان پولشویی و رانتخواری قشری به نام آقازاده است. سریال به صورت کاملا واضح به حواشی سیاسی سالهای اخیر از فساد در قوه قضائیه تا ماجرای پرستوهای امنیتی و انتشار فیلمهای غیراخلاقی مسئولان میپردازد.
ولی موقعیت مخاطب هنگام تماشای سریال، میتواند نقطه خوبی برای شروع جریانی باشد که این بار سریال آقازاده، پرچمدار آن است. یک نوع ابتذال در رسانههای امروز موجود است که وقتی خبرنگار حوادث تصمیم به درج خبر درباره یک تجاوز یا قتل ناموسی دارد، از ادبیاتی استفاده میکند و روایت خود را به نحوی پیش میبرد که گویی تصمیم به روایت قصهای هرزه است. این روند از مطبوعات زرد گاها به دامان گزارشهای خبری صداوسیما و سینما و سریال هم کشیده شده است. در این نوع روایت به رغم جذابیت ظاهری، بطن اصلی خبر که عموما تراژیک است به حاشیه رفته و تاثیر خود را از دست میدهد. در مورد عبور سریال آقازاده از خطوط قرمزتصور کلی این است که رانت پنهان سرمایهگذار و سفارشدهنده باعث شده است که این آثار به موضوعاتی میپردازند که باقی فیلمسازان اجازه اشاره به آن را ندارند و از خطوط قرمزی عبور میکنند که برای باقی فیلمها نزدیک شدن به آن مرزها حتی قابل تصور نیست. ولی در واقع، این نوع روایت و خطوط قرمز، نه به عنوان شاخصی مزیتی، بلکه به عنوان عاملی تخدیری برای تحمیق مخاطبی است که قرار است یک موضوع بسیار مهم و حساس را به تماشا بنشیند. سریال «آقازاده» قرار است با موضوع رانتخواری یقه مخاطب را بگیرد و نفس را در سینه مخاطب خود حبس کند و ساعتها او را به فکر فرو ببرد، ولی همچون مخدّری نایاب فقط مخاطب خود را به خلسه میبرد و همچون موجودی فلج روی مبل مینشاند تا داستان جنسی خود را روایت کند. جنس انتظار مخاطب در بین سکانسهای یک قسمت و در بین قسمتهای سریال، بیتابی برای افشای موضوعی سیاسی یا آسیبشناسی معضلی به نام «ژن خوب» نیست، بلکه تمایلی منحرف است که تا داستان هرزهنگاری سریال را به نتیجه برساند. موید این نکته، تاخیر در پیشرفت داستان جنسی و یا اضافه کردن انحرافهای جنسی دیگر کاراکترها در هر قسمت از یک سوی و به اتمام رساندن داستان سیاسی در همان دو قسمت اول سریال است. زیرا سریال تقریبا در قسمت اول و دوم تمامی افشاگری سیاسی خود را به اتمام میرساند؛ یک آقازاده به نام «نیما بحری» با استفاده از رانت پدر، شبکه فساد مالی، قاچاق دختر و سوء استفاده از مسئولان را طرحریزی میکند و با کمک قسمتی فاسد از دسنگاه حاکمیت از زیر قانون در میرود تا این که آقازادهی خوب پیدا میشود که اتفاقا همنام عقل کل سریال است و آقازاده بد را به سزای اعمالش میرساند. در این سویه داستان، همه چیز معلوم شده است و مخاطب هر اطلاعاتی که از این داستان افشاگری میخواسته است به دست آورده است. حال تنها این سوالها باقی میماند که چطور و چگونه آقازاده خوب گرفتار طعمه میشود و آیا بقیه مسولان هم از این طعمهها دارند یا خیر و این سوال سبک، سخیف و منحرف به اندازه یک سریال کش داده میشود. به همین دلیل، در سریال «آقازاده»، کل داستان سیاسی فیلم به عنوان یک حاشیه از داستان جنسی قرار میگیرد و فروکاستن مخاطب به جایگاه یک چشمچران، اصل داستان سیاسی به عنوان نیروی محرک درام نادیده انگاشته میشود. به همین دلیل نه تنها سریال نمیتواند یقه مخاطب را بگیرد و او را به فکر فرو ببرد، بلکه نمیتواند تبدیل به آینهای شود که مخاطب را به نقد بکشاند و یا جامعه را مورد پرسش قرار دهد. به همین دلیل هر افشاگری در سریال، هرچند صریح و رادیکال باشد، هیچ تاثیری بر مخاطب ندارد و هیچ نتیجهای را شامل نمیشود. شاید به عنوان مثال میتوان به سریال «چرنوبیل» اشاره کرد که ماهها قبل چطور با داستان گزنده خود تبدیل به آینهای روبروی مخاطب شد و اساس تفکر سیاسی آن روزهای شوروری را به نقد کشید و فراتر از داستان خود برای تمام مردم جهان، تبدیل به زنگ بحران گردید. سریال چرنوبیل به جای جلب توجه نظر مخاطب برای بیان داستان حواشی و حتی فراتر از بیان پرجزئیات فاجعه چرنوبیل، آینهای تمامنمای مقابل جشم مخاطب ترسیم میکند و حین تماشا و نگاه به کاراکترها، نگاه خیرهای رو به مخاطب میاندازد که آنچه میبیند، همان نگاه خیرهی دیگری است که روی دوش مخاطب سنگینی میکند. این نوع نگاه خیره – ابژه به ناگاه از زمینه تاریخی و تداوم آن بیرون کشیده میشود و به صورت نوعی زمان حال بدون زمان (timeless) و اثیری (eternal) پیش روی مخاطب قرار میگیرد.
به عقده ژیژک، فیلم پورنوگرافیک، لذت دیدن از کنار نیست، زیرا وقتی من به ابژهای نگاه میکنم، آن ابژه در حال نگاه خیره به من است اما از نقطهای به من خیره شده است که من نمیتوانم آن را نگاه کنم. در یک دید میدانی،هرچیز میان این دو واژه خلاف آمد عمل میکند.این خلاف آمد میان نگاه خیره و نگاه در پورنوگرافی از دست رفته است، زیرا پورنوگرافی به صورت ذاتی یک امر منحرف است. سریال «آقازاده» حتی اگر صریحترین انتقادها را ایراد کند یا در آزادانهترین روش بیان مساله کند، سریالی عقیم، سترون و ترسو است. زیرا داستان صریح خود را در حاشیه موضوعی جنسی بیان میکند و با ویترین نه چندان اخلاقی خود، حواس مخاطب را از موضوع اصلی پرت میکند و مخاطب را به نشئهی چشمچرانی فرو میبرد. داستان سریال آقازاده، قصه سقوط اخلاقی راضیه یا مانلی نیست که چگونه در یک شبکه مافیایی تبدیل به کالایی جنسی برای اهداف سیاسی میشوند، حتی داستان سیاستمدارانی نیست که به یک نگاه آلوده، مملکت خود را فدا میکنند، بلکه داستان تلخ مخاطبی است که برای یک نگاه دیگر از مقام یک مخاطب کنشگر، یک تماشاگر اندیشهگر خارج میشود و چونان سیاستمدارانی عمل میکند که در سریال صلاح مملکت و آداب حکمرانی را به غمزهی دختری زیبا میفروشند.