من لانتوری هستم
ابوالفضل بنائیان
توقیف فیلم «عصبانی نیستم» اگرچه شاید تلخترین اتفاق زندگی «رضا درمیشیان» کارگردان جوان فیلم «لانتوری» بود، ولی بستر مناسبی فراهم کرد تا مخاطبان سینما در یک موج کاملا احساسی، یک افتتاحیه با شکوهی برای فیلم متوسطی مانند «لانتوری» رقم بزند. فیلمی که جذابیت پیش از اکران خود را از توقیف فیلم قبلی مییابد و با شعارهای سیاسی، سطحی و زرد خود تلاش میکند ادای اپوزیسیون و مصلح اجتماعی به خود گیرد.
ولی فیلم «لانتوری» جز سکانس نفسگیر قصاص و بازیگوشیهای تدوینی، عملا حرفی برای گفتن ندارد و تکرار همان شعارهای زرد فیلم قبلی است که به مدد توقیف فیلم، نتوانست در بوتهی آزمایش قرار بگیرد. فیلم به شیوه مستندهای گزارشی و با مصاحبه با وکیل و بلالفروش و دلواپس، تلاش میکند داستان بیدروپیکر خود را سامان دهد و ضعف شخصیتپردازی خود را پنهان کند.
ولی این مصاحبههای کاریکاتوری بیش از آن که کارکرد دراماتیک داشته باشند، تنها جهت ادای روشنفکری و طعنه و کنایه سیاسی در فیلم چیده شدهاند. گویی فیلم تنها بدین دلیل ساخته شده است که با حرصی عجیب و در سطحیترین حالت ممکن طعنهای به دلواپسان و آقازادههای سیاسی بزند و فرار کند. فیلم «لانتوری» داستان یک گروه زورگیری به نام لانتوری است که در خیابان ملّت را خِفت میکنند و در خفا به داد کودکان بیسرپرست میرسند.
رابین هودهای پوشالی فیلم درمیشیان گاه در وسط خیابان سر میبرند و در چند ثانیه بعد مانند کودک زیر گریه میزنند و تنها دلیلی که باعث میشود این سکانس تبدیل به یک سکانس کمدی نشود، شیوه تدوین سراسر جامپکات این فیلم است که ضعف دراماتیک داستان فیلم را پشت شیوه فاصلهگذار تدوین پنهان میکند. نوید محمدزاده که با تکرار نقش جوان عصبی در سینما و تئاتر، لحظه به لحظه بیشتر به سقوط نزدیک میشود، نقش عاشق عاصی و معترضی را ایفا میکند که دل به مریم با باز ی «مریم پالیزبان» باخته است. دیوانه بازیهای نوید محمدزاده در نقش عاشقی خودخواه و متوهّم بستری فراهم کرده است تا رضا درمیشیان شعارهای سطحی خود را از زبان شخصیتهای پوشالی خود بیرون بکشد. از توافق هستهای گرفته تا ظلم تاریخی به زنان تنها ویترینی از موضوعات سطحی این فیلم است که در حد تیتر باقی میماند و کارگردان هرگز موفق نمیشود مانند عنوان فیلم، حتی به مدعایش اندکی نزدیک گردد.