مردی که روسی نشد
ابوالفضل بنائیان
فیلم «روسی» بیشتر شبیه سریالهای ترکی است
اگرچه تنگناهای سیاسی و ایدئولوژیک در فرهنگ روسیه باعث خلق سینمایی شد که مجموعهای پیچیده و نوآورانه از تمثیلها، نمادها و استعارات باشد، ولی راهحلهای تصویری و ساختار ارگانیک و خلاقانه برای داستانهای عموما لاغر و بسط نیافته باعث شد که ساختارگرایی به عنوان وجه اشتراک اغلب فیلمهای روسی مورد توجه قرار گیرد. ولی علاوه بر تنگناهای سیاسی و ایدئولوژیک، فیلمهای سینمای روسیه به مفاهیم عمیقی میپرداختند که گاها حتی امکان بیان آن با استفاده از شیوههای روایت جریان اصلی نبود. زیرا موتیفهای تصویری و قرینهسازیها و تمثیلگراییهای ایدئولوژیک میتوانند به دلیل پتانسیل تجریدپذیری، امکان خلق اثری با وجوه معنایی چندگانه و خوانشهای متفاوت را به فیلمساز میدهد که امکان بیان آن چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ پتانسیل سبکی در شیوههای روایت رایج وجود نداشت. به همین دلیل سینمای روسیه و پیشتر ادبیات روسیه، آکنده از آثاری است که اندیشهمحوری در کانون معناسازی اثر هنری قرار گرفته است. مباحثی که در زمینه پارادوکسهای فلسفه اخلاق در هنر روسیه بیان میگردد، هم پای ساختارگرایی نوآورانه و خلاقانه آثار هنری است و بحث پیچیده تصادم فلسفههای یونانی و مفاهیم دینی ارتدوکسی به غنای میزانسنهای بدیع سینمای روسیه است. و از طرفی دیگر کارگردانها همان اهتمامی که برای زیباییشناسی و اهیمت قابها و تصاویر به کار میبردند، برای بیان مفاهیم سیاسی ناشی از دیکتاتوری پرولتاریا نیز به کار میگرفتند.
فیلم «روسی» به کارگردانی «امیرحسین ثقفی» صادقانهترین نام ممکن را در بین تمام آثار سینمای ایران دارد، نه آن جهت که عنوان فیلم، بیانگر موضع و مفاهیم فیلم را دارد، و نه از آن جهت که فیلم روایت سرنوشت شوم زنی روسی است که بر خانوادهای سایه انداخته است، بلکه از آن جهت که جلوه تمامنمای قصد و آرزوی کارگردان از ساخت اثر سینمایی است. ولی فیلم «روسی» به رغم شیدایی پرهزینه و گرانبهای آقای کارگردان، حتی کاریکاتوری از سینمای روسیه نیست. فیلم «روسی» داستان مردی به نام توماج با بازی «امیر آقایی» است که از زندان گریخته است و در بازگشت به خانه متوجه میشود که فردی به همسرش مرجان، با بازی «طناز طباطبایی» تجاوز کرده است و باعث افسردگی او شده است. اثرات ناشی از این تجاوز باعث شده است که مرجان از توماج، طلاق بگیرد و اکنون «مرجان»، دل در گروی عشق قبلی خود، میلاد کیمرام دارد. فیلم «روسی» با این داستان حوصلهبر و کُند و خالی از اتفاق، تنها شباهتی که به سینمای روسیه دارد رنگ موی بازیگران است که به لطف گریمور به رنگ زرد در آمده است. ولی شباهت ساخته امیرحسین ثقفی با آثار سینمای روسیه زمانی مضحک به نظر میرسد که بخواهیم اندکی در اندیشهمحوری به عنوان ویژگی شاخص هنر روسیه تامل کنیم. فیلم تلویحا تکرار کسالتبار انعکاس صدا در سکانسی است که میلاد کیمرام با کودک گنگ در کنار کوه میایستد و فریاد میزند. فیلم به شکلهای مضحکی تلاش میکند که فلسفه «کارما» را به رخ مخاطب بکشد که زندگی، تکرار اعمال ما و گذشتگان ماست و اگر کسی در گذشته، مرتکب گناهی شده باشد، در آینده حتما دامان او را خواهد گرفت.
فیلم «روسی» در حالی تمام انرژی خود و مخاطب را برا بیان زجرآور فلسفه کارما مصرف میکند که نمونه بسیار متمرکزتر و تاثیرگذارتر آن در سریال سخیف «شاید برای شما اتفاق بیافتد» در انواع مدلهای ایرانی و ترکی در سایزهای مختلف ساخته شده است. و در روزگاری که نام کارما را روی پیتزافروشیها و ساندویچیها میگذارند، اساسا چه نیازی به این روایت الکن و طاقتفرسا برای موضوعی چنین سصطحی بوده است. سوال اصلی در مواجهه با فیلم «روسی» شاید به این طریق باید مطرح گردد که معنای مستتر در فیلم «روسی» چه بوده است که مخاطب در ریتم کشنده و مرگبار فیلم باید به آن فکر کند. پلانهای طولانی و کابوسوار قرار است کدام مفاهیم فلسفی را به مسلخ اندیشه بکشاند؟ آشناییزدایی از زمان و مکان به منظور تعمیم کدام اتفاق به وسعت تاریخ چنین ابعادی به خود گرفته است؟
مطمئنا تحمل تماشای دوباره فیلم «روسی» از هر انسان عادی برنخواهد آمد و از همه مهمتر هیچ چیزی، عاید مخاطب از تماشای دوباره نخواهد شد؛ ولی نکته جالب در مواجهه برخی منتقدین، تمامی خوانشها و ارجاعات به دنیای فیلم «روسی» وابسته به دنیای بیرون فیلم است و محال است مطلبی در تایید این فیلم نوشته شده باشد و اشارهای به زحمت و تلاش گروه در فیلمبرداری و طراحی صحنه نشده باشد. گویی فیلمسازی تبدیل به آیین مرتاضها شده است که میزان ریاضت و سختیها برای ثبت یک پلان، میزان ارزش آن پلان را مشخص میکند. فارغ از آن که ریاضت اصلی فیلم روسی تنها به عهده دو گروه است، گروه اول که سرمایهگذار فیلمهای امیرحسین ثقفی است و فیلم را با انبوهی از بازیگران حرفهای و عوامل گرانقیمت به تولید میرساند و گروه دوم مخاطب بینوا است که مجبور است روی صندلی سینما فیلمی را تاب بیاورد که پدری از روی محبت برای فرزندی تهیه کرده است که دوست دارد روسی باشد.