فیلمی برای دیگران
ابوالفضل بناییان
فیلم « شیار 143» همانقدر که روایتی ساده دارد، فیلمسازی، شخصیتپردازی و مخاطب را ساده میانگارد. «الفت» مادری است که چشم به راه فرزند خویش مانده است. و مخاطب محکوم است که این انتظار چند ساله را روی صندلی سینما در نهایتِ کندی تاب بیاورد. ولی این انتظار آنقدر باسمهای است که کارگردان ناگریز است برای القای مفهوم گذر زمان به ابزاری دمدستی چون بیان مستقیم در دیالوگها روی بیاورد که 4سال یا 7 سال گذشته است و باعث میشود مفهوم انتظار به عنوان تِم اصلی فیلم تنها در حد یک ادعا باقی بماند.
زیرا کارگردان هیچ تلاشی برای خلق شخصیتهای دراماتیکِ داستان نمیکند.یونس به عنوان شخصیتی که زمینه تحول دراماتیک داستان را میسر میکند، عملا نه در دنیای واقع، که در فیلمنامه، مفقودالاثر است. به همین علت در سکانس مشترک شخصیت یونس و سرباز، وقتی یونس با سرباز شوخی میکند، میبینیم که ما عملا از او تنها یک نام داریم. ولی این سادهانگاری حتی در مورد شخصیت منتظر داستان یعنی «الفت» نیز رخ میدهد، او نیز در زمان انتظار خود، جز بستن یک رادیو به کمر کاری نمیکند. نه تغییری در او مشاهده میکنیم و نه او در گرههای داستانی به چالش کشیده میشود.
او ادامهی همان مادر تیپیکال و جعلی تلویزیونی است که از مادر بودن فقط کار در خانه را بلدند و گویی نبودن فرزند هیچ خللی در زندگی او ایجاد نکرده است. چون کارگردان نتوانسته است که مابهازای دراماتیک برای تاثیر فقدان فرزند در زندگی مادر پیدا کند، گویی «رنجکشیدن» تنها واکنش و فضیلتی است که کارگردان برای شخصیت اصلی خود، مقدر ساخته است.
به همین علت تحسینها و حتی جایزهای که برای بازیگر نقش اول زن در جشنواره فیلم فجر نصیب این فیلم شد، بیشتر از آن که برای «الفت» فیلمنامه «شیار 143» باشد، متعلق به اداهای «مریلا زارعی » است که از لباس فمینیستِ سخنران و وکیل مدافعِ زنان خارج میشود و نان میپزد و دیوار کاهگلی بنا میکند.
گویی این فیلم متعلق به دیگران است. فیلمی برای «مریلا زارعی» تا آن را تقدیم کند و بعد انگشت اتهام به سوی این و آن بگیرد. و یا شاید فیلمی برای کارگردان عصبانی این روزها که «اورکا..اورکا» گویان، آخرین فیلم خود را تقدیم به این فیلم کرد و به آثار رقیبانش تا آن جا که میتوانست تاخت و «شیار143» را تبدیل به محک و میزانی برای انقلابی و غیرانقلابی بودن کرد و حتی شاید این فیلم متعلق به بعضی خبرگزاریها و نهادها است تا نقل محافل و بحثهای سیاسی و حزبیشان باشد و کل سینمای ایران را به فسق و فجور متهم کنند و دوستانشان را مبرا کنند. ولی با این فیلمنامهی ضعیف و پرداخت سطحی دراماتیک، این فیلم مطمئنا متعلق به مادران شهید و مفقودالاثر نیست که نه انگشت اتهام به سوی کسی میگیرند و نه دیگران را تخطئه میکنند.