فرهادی پریم
ابوالفضل بنائیان
«نورپردازِ صحنه تئاتر، روی گوشهای از دکور خانه نور میاندازد، سپس صحنه تاریک میشود و گوشهی دیگری از دکور روشن میشود و بعد کل خانه روشن میشود». جملات یاد شده، سکانس آغازین فیلم فروشنده و تصاویری است که به ذهن اصغر فرهادی رسید تا نگارش ششمین فیلم خود به نام فروشنده را آغاز کند. داستان زوج جوانی که به دلیل گودبرداری همسایه، ناچار به اثاثکشی و خروج از خانه و مجبور به سکونت در خانه جدیدی میشوند.
اصغر فرهادی که بابت فیلم فروشنده، دو جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد را به کلکسیون افتخاراتش اضافه کرده است، نوعی تنزه و بلوغ در فیلمنامهنویسی و کارگردانی را بروز میدهد که نشانگر اعتماد به نفسی است که در دیگر کارهای فرهادی چندان به چشم نمیخورد. این بار او با خیالی آسودهتر و با تمرکز به یک روایت اصلی و به دور از ایماژهای تصویری داستان خود را روایت میکند.
نبوغ و جسارت فرهادی در احتراز از نقاط قوت سینمایش در محاصره مخاطب در بنبستهای اخلاقی از یک سوی و احتراز او در بکارگیری تکنیکهای تصویری پیچیده او از سوی دیگر، اگرچه شاید باعث سرخوردگی بعضی علاقمندان سینمای فرهادی شده است و بعضی کژاندیشان را به دنبال جورابهای مرد متجاوز فرستاده باشد، ولی نشان از بلوغ و اعتماد به نفس کارگردانی است که نمیخواهد با تکرار تکنیکهای درباره الی و جدایی در جا بزند و با انباری از جوایز بینالمللی، هنوز جرات و جسارت تجربهگرایی را از دست نداده است.
اگرچه در فیلم فروشنده، نشانی از آن مهندسی آهنین جزئیات نیست و شاید میزانسنهای مستحکم و مستقل از دینامیک عاطفی صحنه نتواند مخاطبان سختگیر فرهادی را راضی کند. ولی فرهادی در این فیلم، روند فروپاشی عماد با بازی «شهاب حسینی» را چنان هنرمندانه و با شیبی ملایم و ریتمی یکنواخت به تصویر کشیده است که حتی روند سقوط روانی عماد را در ابتدا و انتهای هر پلان میتوان به خوبی مشاهده کرد. نکتهای که از چشم داوران جشنواره کن نیز پنهان نمانده است و باعث شده تا جایزه بهترین بازیگر مرد برای نخستین بار به یک ایرانی تعلق بگیرد. رئالیسم آخرین ساخته اصغر فرهادی حتی یک گام جلوتر از باقی آثار او میایستد و این بار بدون نیاز به میزانسنهای پیچیده و و فارغ از بمباران مخاطب در گرهافکنیهای پیاپی، نوعی واقعگرایی مینیمال به مخاطب عرضه میگردد که مطمئنا برای اصغر فرهادی، یک گام رو به جلو است.