ضدقهرمان خاکستری
«اعترافات ذهن خطرناک من» بیش از آن که اتفاقی بدیع در سینما باشد، اتفاقی غریب و غیرمنتظره برای سینمای ایران است که سالهاست جسارت در مضامین و تنوع در ژانر و خلاقیت در اجرا را فراموش کرده است. «هومن سیدی» در سومین تجربه کارگردانی خود دوباره تلاش کرده است که فیلم نوآر مدرنی خلق کند که ساختاری پیچیدهتر و پرداختی مدرنتر نسبت به دو فیلم «آفریقا» و «سیزده» ساختههای قبلیاش داشته باشد.
فیلم «اعترافات…» روایتگر 24 ساعت از زندگی فرد معتادی است که گذشته خود را به یاد نمیآورد. «سیامک صفری» در نقش این فرد، توانسته است تصویری مهیب و سیاه از زندگی یک قاچاقچی موادمخدر خلق کند که در حلقهای ممتد و در سیکلی برزخوار گیر کرده است. او هر روز در حالی که چیزی به خاطر نمیآورد از خواب بیدار میشود و تلاش میکند که راهی برای فرار از این لابیرنت وحشتناک پیدا کند. عدم اطلاع شخصیت اصلی داستان از گذشتهی خویش و ناتوانی او از به یاد آوردن آدمها این امکان فوقالعاده ایجاد کرده است که مخاطب نیز درست به اندازه شخصیت اصلی در مورد دنیای فیلم اطلاعات داشته باشد و این موضوع باعث گردیده که تعلیقی به سبک هیچکاک بر روی فیلم سایه اندازد. مشارکت ذهنی مخاطب پابهپای شخصیت اصلی در پرسش اصلی دراماتیک فیلمی که اساسش بر پایهی خرده روایتهای نامعتبر است، مهمترین ویژگی فوقالعادهی فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» است.
این فیلم میتواند نمونهی خوبی از تجربهی سینمای نوآر در ایران باشد. این فیلم، فرم، شکل و بافت تصویری دارد که شبیه شکل زندگی روزمره نیست ولی تمام ویژگیهای زندگی واقعی را دارد. کنتراست بالای تصاویر، استفاده از تونالیته رنگ خاکستری و عدم قطعیتی که در فیلم موج میزند، یادآور سینمای نوآر است که به سختی میتوان فیلمی شبیه به آن را در سینمای ایران یافت. در این فیلم به سبک فیلمهای نوآر دیالوگها پر از متلک و طنز و پیشبرندهی داستان است که این موضوع در سکانسی که خود «هومن سیدی» حضور دارد به اوج میرسد. دیالوگهای حسابشده، و وارونگی اخلاقی در طنز دیالوگها باعث شده است که مخاطب هنگام تماشای فیلم دچار دلزدگی نشود.
در فیلمهای نوآر همه شخصیتها به غیر از قهرمان داستان اطلاعات غیرقابل اطمینانی برای شخصیت اصلی فراهم میآورند و این شخصیت اصلی داستان است که با استفاده از هوش خود باید بتواند نظمی برای دنیای سردرگم و پیچیده پیدا کند. انتخاب فردی خلافکار و معتاد به عنوان راوی فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» و در نتیجه عدم اعتماد مخاطب به روایت او این امکان را برای فیلم ایجاد کرده است که این فیلم نسبت به آثار دیگر نوآر، لایه دیگری را به این ژانر که از علایم مشخصه آن اغوا و خیانت است، اضافه میکند و این باعث میشود که مخاطب همیشه در برزخ شک و تردید باقی بماند.
فیلم در همان دقایق نخست، تکلیف خود را با مخاطب تعیین میکند. شخصیت اصلی با ظاهری غریب و وحشتناک در یک نمای اکستریم لانگ شات همچون مردهای از گوربرخاسته از درون مزرعه بر میخیزد و در اولین مواجههاش با آدمهای دیگر، دو راه پیشروی مخاطب میگذارد. رانندهی خودروی عبوری که شخصیت اصلی را سوار خودرو کرده است، از نام و نشان مرد میپرسد و صدای ذهن شخصیت اصلی را میشنویم که به او نهیب میزند که دروغ بگوید. در همینجا فیلم استراتژی خود را در روایت فیلم برای مخاطب عیان میکند که شخصیت اصلی داستان به تمام آدمها بیاعتماد است و این انتخاب مخاطب است که در این دنیای وهمآلود و غیرقطعی همراه شخصیت اصلی داستان با آن سبقهی بزهکاری و اعتیاد شود یا بر مبنای تصاویر و ادعاهای دیگران درباره گذشتهی فرد به فیلم نزدیک شود.
تلاش شخصیت اصلی فیلم برای کشف واقعیت از یک سوی و تلاش افراد دیگر که در راس آنها دو نفر با بازی «نگار جواهریان» و «عباس غزالی» برای پنهان کردن واقعیت، فیلم را تبدیل به دنیای سیاه و ترسناکی کرده است که همهی گزارهها به رنگ همان تونالیته رنگ نوآر یعنی خاکستری است. در این لحظات مخاطب در برزخی گیر میافتد که نمیداند این عدم قطعیت واقعا ناشی از مصرف مواد شخصیت اصلی بوده است یا همهی اینها سیاهبازی دو جوان فیلم است که میخواهند سهم بزرگتری از گنج پنهان مرد داشته باشند. ولی انتخاب مخاطب در این برزخ هولناک، مطمئنا همان شخصیت معتاد، بزهکار و ترسناک فیلم با بازی فوقالعادهی «سیامک صفری» است. سیامک صفری در وحشتناکترین و هولناکترین گریم دوران بازیگریاش، میتواند سیمای یک ضدقهرمان تمامعیار را در سینمای ایران به یادگار بگذارد. او زیبا نیست و آنقدر رنجور و خسته است که هیچ شباهتی به شمایل بیعیب قهرمانهای سنتی تاریخ سینما و ادبیات ندارد ولی آنقدر باهوش و زیرک است که میتواند از دل تمام این بیسامانیها و ترسها، کورسوی امیدی برای خودش بوجود بیاورد و همین هوش او باعث میشود که مخاطب در بین تمامی این آدمها دست روی ضدقهرمانی بگذارد که در تضاد کامل با نرم جامعه و محیط افراد خودش است. «هومن سیدی» در فیلمهای قبلیاش نیز ثابت کرده بود که توانایی غریبی در خلق ضدقهرمانهای امروزی دارد. در این فیلم ضدقهرمان او خشن و بدنام است. هیچ ابایی از کارهای خلاف ندارد، ولی باهوش است و بارها با نکتهسنجیها و جوابها و کنشهایش هوش خود را به رخ مخاطب میکشد. او هوش خود را در همان دقایق نخست با دروغ گفتنها و فرار کردنها و کشف صحنهسازیها نشان میدهد. او حتی اسیر دامی نمیشود که زن اغواگر این فیلم، «نگار جواهریان» برایش چیده است و مخاطب چندین سکانس بعد در صحنه متلکپرانیهای هومن سیدی به جواهریان تازه متوجه میشود که چقدر ضدقهرمان این موضوع را زودتر فهمیده است و مخاطب چقدر ساده اسیر حافظهی خود نسبت به نقشهای همیشگی «نگار جوهریان» شده است. و یا در سکانسی که جوانهای خلافکار فیلم تلاش میکنند تا دختربچهای را به جای دختر نداشتهاش به او قالب کنند، با توجیهی قابل باور، نمایش دو جوان را بر هم میریزد و هوش خود را به رخ مخاطب میکشد.
فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» آخرین ساختهی «هومن سیدی» با خلق یک ضدقهرمان دوستداشتنی و اتمسفری یکدست و چیرهدستانه، روایتی شگفتانگیز از بازیهای ذهنی در یک فیلم نوآر در سینمای ایران را به نمایش میگذارد. این فیلم علیرغم تمام مشکلات فیلمنامهای خود، تمثیلی شگفت از دایرههای حسرتبار انسان معاصر را رسم میکند و تلاش میکند که هنوز اندک امیدی باقی بماند؛ هم برای انسان سردرگم دنیای معاصر و هم برای سینمای ایران که سالهاست تبدیل به موزهی ایدههای تکراری و موضوعات کلیشهای شده است.
.