سکوت یحیی
ابوالفضل بنائیان
فیلم «یحیی سکوت نکرد» در همان سکانس اول مخاطب خود را شگفتزده میکند. فیلم با یک سکانس پلان بلند و هولناک، انتهای داستان را به نمایش میگذارد. جمعیتی در محلهای قدیمی ایستادهاند. جنازه فردی روی برانکارد قرار گرفته است و پرستارها جنازه را درحالیکه ملحفهای روی آن کشیدهاند به درون آمبولانس میبرند. اهالی محله مضطرب و نگران صحنه را تماشا میکنند. پسربچهای سنگی بر میدارد و به طرف مقابل پرتاب میکند. سنگ روی گونهی زنی با بازی «فاطمه معتمدآریا» مینشیند و سربازان او را دستبند به دست تا خودروی پلیس مشایعت میکنند. همسایگان نفرین میکنند و به نشان نفرت، آب دهان به زمین میاندازند. دوربین دوباره میچرخد و تنهایی کودکی را به تصویر میکشد که در خانه مانده است و نام فیلم، «یحیی سکوت نکرد» روی پردهی سینما مینشیند.
مهمترین سوالی که در این لحظه به ذهن مخاطب میرسد، این است که از این به بعد باید شاهد چه چیزی باشد. از این لحظه به بعد مخاطب متوجه میشود که قرار نیست مانند فیلمهای معمایی بیننده در تعلیق مجرم یا قاتل کیست باقی بماند و حتی از این موضوع مهمتر حتی این فیلم از آن دست آثاری نیست که چگونگی افشای مجرم را به عنوان ستونفقرات درام خود بیان کند زیرا نام فیلم به وضوح میگوید که این یحیی بوده است که این جنایت را فاش کرده است و انتظار مخاطب برای فیلمی حادثهای مبنی بر طی طریق قهرمان مبتنی بر افشای جنایت قاتل نیز به حداقل ممکن میرسد.
بنابراین داستان فیلم «یحیی سکوت نکرد» به روایت چگونگی نقش یحیی در افشای جنایت عمهاش محدود میشود، ولی این موضوع به جای محدودیتی تاثیرگذار، تبدیل به نقطه قوت فیلم میشود و باعث میگردد کارگردان و فیلمنامهنویس در روایت اصلی فیلمنامه متمرکز باقی بمانند و داستان را تنها از نقطه نظر شخصیت یحیی به پیش ببرند. به همین دلیل تمامی میزانسنهای «کاوه ابراهیمپور» در مقام کارگردان مبتنی بر حضور یحیی و کنجکاویهای او طراحی گردیده است. این قرارداد اجرایی کارگردان مبنی بر تحدید روایت مبتنی بر ذهنیات و ماجراهای یحیی باعث شده است که از طرفی ما با دوربین سیال و بازیگوشی روبرو باشیم که دنیایی کودکانه را به تصویر میکشد و تراژدی داستان را تلطیف میکند و از آن مهمتر در این فرم، با توجه به روحیه کودکانه یحیی، شخصیتپردازی و میزان تاکید سایر کاراکترها در مینیمالیستیترین وجه ممکن روی دهد و مخاطب نیز همراه یحیی و با پرداختی قطرهچکانی شخصیت نقطه ثقل داستان یعنی عمه را کشف و شهود کند یا همراه کودکان کوچه و همسایگان قرار میگیرد و فیلم بیهوده درگیر اطناب و تکرار و انحراف نگردد و از سوی دیگر باعث میشود که تعویق در افشای گرهی اصلی داستان باعث آزار بیننده یا رودستزدن به مخاطب نشود، زیرا فیلم بر قرارداد خودساختهی خویش یعنی روایت داستان از نقطه نظر یحیی وفادار میماند و مخاطب نیز این موضوع را قبول میکند. به همین دلیل موفق به خلق داستانی تراژیک و حتی تکاندهنده در بستری کاملا رئال و باورپذیر میگردد.
رئالیسم و فرم واقعگرای فیلم «یحیی سکوت نکرد» بیش از آن که تحت تاثیر المانهای ایجابی سینما باشد، برآمده از نگرش سلبی و فرم مینیمال فیلم است. فیلم تلاش میکند به جای میزانسن دانای کل از میزانسنی معطوف به اتفاقات بهره ببرد. یعنی از لحاظ ترتیب زمانی، ابتدا واقعه حادث میگردد و سپس دوربین در آنجا حاضر میشود و هرگز در هیچ نمایی منتظر اتفاق نیست. به همین دلیل ورود یک فرد غریبه و کشف و شهود تدریجی اطلاعات کاملا در تطابق با نحوه ورود شخصیت اصلی قرار میگیرد. المانهای تکرارشونده و کدهای فیلم نیز بدون هیچگونه تاکید نمایشی نقض نمیگردد و فیلم تلاش نمیکند که با پنهان کردن اطلاعات یا حتی به تعویق انداختن اتفاقات، تعلیقی ساختگی برای فیلم بیافریند. به همین علت حادثههای زیرزمین خانه عمه، به کمک همین رویکرد از سانتیمانتالیسم یا تعلیق ناشی از تعویق ارائه اطلاعات در رئالیستیترین وجه ممکن روایت میگردد.
مضمون فیلم «یحیی سکوت نکرد» پتانسیل وحشتناکی داشت تا با رویکردی غلط در دام فیلمهای فمینیستی بیافتد تا از قهرمان زن خود اسطوره بسازد و برای زنان عالم مرثیهسرایی کند. حتی توانایی این را داشت تا با پرداختی سطحی در دام سانتیمانتالیسم گرفتار شود و داستانی پر اشک و آه برای مخاطب خود روایت کند، همانقدر که ممکن بود که یحیی در سکانس آخر دیگر کودک نباشد و سکوت کند و فیلم به یکی از آثار کودکان و نوجوانان تبدیل شود که برای مخاطب خود مانیفست بدهد و کلی پند و نصیحت را روی سر مخاطب خود آوار کند. ولی فیلم هوشمندانه از کنار تمامی این گذرگاههای خطیر به سلامتی عبور میکند و تنها به روایت داستان خود بسنده میکند و اثری خلق میکندکه از بسیاری از فیلمهای منتسب به فمینیسم، کودک و نوجوان و ملودرام جلوتر میایستد.