اقلیم خیال
نقد فیلم تیتی
فیلم تیتی داستان زنی کولی به همین نام است که در بیمارستان به عنوان نیروی خدماتی کار میکند و از طریق رحم اجارهای دوست دارد که به انسانها کمک کند. ابراهیم استاد دانشگاهی است که در بیمارستان بستری است. ابراهیم به خاطر تومور مغزی به کما میرود و همسر سابق ابراهیم به گمان این که ابراهیم هرگز بازنخواهد گشت از تیتی میخواهد تا کاغذها و یادداشتهای آخرین پروژه ابراهیم درباره سیاهچالههای فضایی را دور بریزد. نجات یافتن ابراهیم و تلاش ابراهیم برای یافتن یادداشتهایش زمینه آشنایی ابراهیم، تیتی و امیرساسان نامزد تیتی را شکل میدهد. مثلث عجیب، استاد دانشگاه، کارگر خدماتی و مطرب خیابانی هر چقدر که داستان جلو میرود مخاطب را وادار به تعامل با داستانها و رویدادهایی میکنند که تجربههای حقیقی را منعکس نمیکنند. این روند بطئی جدایی از واقعیت ملموس به تجربههای غیرحقیقی دقیقا تعریف خیالپردازی است.
هر کارگردان برای ساخت دنیای خیالانگیز و جهان برساخته خود راهها، تکنیکها، ژانرهای مختلفی پیش روی دارد، ولی راهی که آیدا پناهنده کارگردان فیلم تیتی برای بیان و ساخت جهان درونی خود در این فیلم انتخاب کرده است استفاده ازتمثیل، نمادپردازی، معناگرایی انتزاعی یا تصویرپردازی استعاری نیست، بلکه پناهنده جسورانه از طریق ایجاد گزارههای نامتعین و نامتجانس در بطن داستان خود، زمینه پرواز خیال مخاطب را فراهم میکند و بدون اجبار برای برداشتی ثابت و متعین، وجهی منشورگونه برای داستان خود میآفریند که هر مخاطب با توجه به انگیزهها، امیال، خیالها و حتی عقدههای درونی خود میتواند دنیای شخصی خود را در این داستان چندوجهی بیابد.
در آثار هنر سورئالیستی، هنرمند میکوشد تا فضای ایجاد کند که مضاف بر چیزهای مرئی، چیزهای نامرئی را نیز به نمایش بگذارد. در حقیقت مخاطبی که آثار سورئالیستی را به تماشا مینشیند از محدودیتهای عقلانی رهایی مییابد و ماده رهاشدهی ذهن او به راحتی میتواند به سطح بالاتری از خیالورزی دست یابد. باشلار در دیدگاهی پدیدارشناسانه تخیل را احضار خاطره از بطن حافظه و بازنمایی رویاها در هیئتی نو میداند. رویاها سرچشمه اصلی نوعی نمادپردازی در آثار هنری است. زیرا خیالپردازی مانند هر کنشی دیگر عبارت است از فرآیند منطقی رقابت بین امیال و حسهای مختلف و در نهایت پیروزی یک میل نسبت به امیال دیگر در ذهن مخاطب است. کاری که فیلم تیتی در ابعادی متفاوت از آثار نمادپردازانه میکند، کمک به مخاطب برای رها شدن از چارچوبها و محدودیتهای عقلانی و احضار خاطرات گذشته و حسهای فراموش شده و بازنمایی آن در قالبی تصویری برای مخاطب است، چنان که به همان اندازه که واقعی است، خیالانگیز نیز هست. ولی نقطه برتری آن جایی است که ورای داستان ملموس و بیرونی و منطقی میتواند در ذهن مخاطب بر اساس ناخودآگاه و خاطرات عمیق او بازنمایی گردد و تکتک نمادها معنایی معتبر پیدا کنند.
در فیلم تیتی، همه یز با سیری کاملا واقعی و ملموس آغاز میشود ولی به مرور مخاطب متوجه اتفاقهایی طبیعی ولی به شدت نامتجانس و غیرمعقول میشود. روند هوشمندانه کارگردان و احتراز او از هرگونه افراط و تفریط و حرکت صحیح در میان مرز واقعیت و خیال باعث میشود نه تنها ارتباط منطقی و مقدماتی مخاطب با اثر نمایشی قطع نشود، بلکه در ادامه ذهن مخاطب این آزادی را مییابد که در میان خیال و رویاهای شخصی و ناخودآگاه اجتماعی خود مستغرق گردد و خیالپردازی کند. به همین دلیل همین قدر که این فیلم درباره استاد دانشگاهی بیمار و پرستاری دیوانه است، اشارهای به داستان خدایگان مایوس اساطیر نیز هست و همانقدر که تراژدی دخترکی سادهدل را بیان میکند، اشاراتی به ناخودآگاه اجتماعی و سرنوشت بشری نیز دارد. اشاره مستقیم به این که هر کدام از کاراکترها محوری و اشیا، از آتش و خانه و آب و خاک گفته تا کاراکتری با نام اساطیری ابراهیم، در واقع ظلم به اثر هنری و زندانی کردن معنا در چارچوب یک نوع نگاه است. ولی این اثر به طرز جسورانهای میتواند مخاطب را به مسیری ببرد که تمام داستانهای دوران کودکی را به یاد بیاورد و جهانی خلق کند که در وهله نخست مخاطب را از چارچوب منطق و قراردادهای عقلانی برهاند و این حرکت را بیش از آن که بابت آفرینش جهانی نو کارکرد داشته باشد، ابزاری است جهت افشای تصاویر ناخودآگاه مخاطب وتطابق و استحاله آن با واقعیت درونی فیلم است. در نگاه سورئالیستها، رویاها حقایقی هستند که جهان را از چارچوب منطق و قراردهای عقلانی میرهاند. و فیلم تیتی با برساختن دنیای خود مابین ذهنیات مخاطب و رویدادهای غیرطبیعی و نامتجانس فیلم به نوعی واقعیتگرایی تخیل دست مییابد.
زیرا همانطور که استعارات و انگارهها میتوانند بیانگر مفاهیم دیگر باشند، میتوانند پستی و بلندیهای ذهن بشری را نشان دهند؛ ذهن هر انسان ساختاری پیچیده دارد که برون و درون، حال و گذشته را درهم تنیده و ادغام میکند و نکته جالبتر این که ذهن به واسطۀ زبان نه امری تازه و مستقل، که ملغمهای از تاریخ هستی بشری از آغاز تا اکنون است. به همین دلیل وقتی ما با این که شاید حتی یک بار در زندگی مار و خطر آن را به صورت مستقیم و بیواسطه تجربه نکردهایم، بارها خوابهای ترسناکی با محوریت مار دیدهایم زیرا به قول باشلار «وقتی با مار روبرو میشویم، خطی طولانی از ترسی که تمامی نیاکان ما را فراگرفته بود، در جان ما پدیدار میشود».
به همین دلیل فیلم تیتی با آزادسازی تخیل مخاطب و حفظ فاصله مناسب بین خیالپردازی و واقعیتگرایی و حرکت روی موضوعاتی از قبیل افسانهها و خرافههای مربوط به کولیها و جادوگرها و فاصله هوشمندانه از واقعیت، ایماژی منحصر به فرد از آرکتایپهای یونگی تا اسطورهها و ناخودآگاه اجتماعی تا ترسها و رویاهای شخصی ایجاد میکند که همانقدر نسبت به تکتک آنها میتواند بیربط باشد، وابسته به آن است. حضور تیتی با آن لباس سرخ و شمایل پیامبرگونه و تنهایی انسانها در فیلم و آن فرمول فیزیکی نجات بشریت، به ناگاه ایماژی در ذهن به وجود میآورد که میتواند هم وابسته به تکتک این سرچشمهها باشد و هم ممکن است ملغمهای از آنها. زیرا ایماژ ادبی در فلسفه پدیدارشناسی در کنار تخیل اسطورهای قرار میگیرد و هر ایماژ مشخص در محور جانشینی تخیل قابلیت دگردیسی به تصویری دیگر نیز دارد.
در آثار هنری که قوام خود را از خیالپردازی میگیرند، جهان و کیهان تبدیل به شمایل انسانی با اندامهای انسانی میشود و بالعکس. به همین دلیل خاطرات مربوط به جسم، ساحتی الهی و کیهانی مییابد. به همین دلیل در خیال انسانی، هرچیزی به سرعت کارکردی دوگانه مییابد، زیرا دیالکتیک نمادها، ذات و بقای خود را از تضاد و تعارض بین نمادها مییابد و از به همآمیزی آنها است که هنر به وجود میآید. زن و مرد، سپیدی و سیاهی، دروغ و راستی، عشق و نفرت بارها در فیلم آیدا پناهنده مقابل هم قرار میگیرند و با هم ترکیب میکند تا اساس خیال در ذهن مخاطب هرگز به بند در نیاید. خاصیت ویژه سورئالیسم آنجاست که به محض این که به تحلیل درمیآید و قابل توضیح دادن و فرمولگذاری میشود دیگر از جهان خیال فاصله میگیرد و به عنوان تکنیکی واقعگرا تبدیل میشود؛ به همین جهت فیلم تیتی هوشمندانه از هر سویهای که امکان تکرار و تناظر سویههای خیالانگیز است، فاصله میگیرد. به عنوان مثال تیتی یک بار میتواند لیوان را روی میز تکان دهد و بار دیگر نمیتواند. با به دریا زدن، ابراهیم را نجات میدهد ولی امیرساسان میگوید که بارها این کار را کرده است و هیچ وقت موفق نبوده است. به همین دلیل کل ماجراهای نامتجانس فیلم در هالهای خیالانگیز باقی میماند و امکان قضاوت قطعی را از مخاطب میگیرد.
ولی در کنار تمام شایستگیهای فیلم و جسارت مثالزدنی کارگردان آن، فیلم تیتی به یادمان میآورد که چگونه عنصر خیال سالها از سینمای ایران بار بربسته است و تبدیل به النادر کالمعدوم شده است. در این سالها طی قراردادی نانوشته، با تقریبی جزئی میتوان ادعا داشت که کل مجموعه سینمای ایران، حتی در ژانر کودک و انیمیشن، نسبتی ذاتی با مفهوم واقعیتگرایی و بازنمایی واقعیت دارند. نکته کنایه آمیز این که حتی فیلمهایی که به عنوان فانتزی ساخته میشوند نیز معادل عینی و بیرونی دارند. در حالی که ادبیات عامیانه ایران، مشحون از جن و پری و اتفاقهای غیرواقعی و غیرقابل وقوع است و شعر و افسانهها پیوندی گسترده با گذشته و نحوه زیست مردم دارد. این وضعیت خودش یکی از استعارهآمیزترین موقعیتهای ممکن برای مردمان یک زمان است. شاید سالها بعد کارگردانی پیدا شود که فیلمی بسازد که دورهای از تاریخ بوده است که مردمی با تخیل بیگانه بودند، هنرمندها نمیتوانستند تخیل کنند و مردم آثار خیالانگیز نمیدیدند. شاید آن روز و آن فیلم را هرگز در زندگی خود نبینیم ولی مطمئنا عدهای ایده این فیلم را تحسین خواهند کرد و عدهای جواب خواهند داد که چندان خیالی نیست و متاسفانه به اکنون اشاره خواهند کرد.