ارغوانم بدجاست!
ابوالفضل بنائیان
فیلم «ارغوان» سومین همکاری کیوان علیمحمدی و امید بنکدار بعد از ساخت دو فیلم سینمایی «شبانه» و «شبانه روز» است. داستان فیلم اقتباسی از داستان «ممکن است خیلیها برایش گریه کرده باشند» از کتاب «بوی قیر داغ» است که تلاش میکند در سه مقطع زمانی 54، 86 و 92 داستان عاشقانه خود را روایت کند. در شب مرگ موزیسین مشهور، «ماریو سوریانو»، فربد و آوا با بازی مهدی احمدی و مهتاب کرامتی به شهرکتاب میروند تا یکی از آلبومهای این موزیسین را خریداری کنند. این همزمانیِ تصادفی این دو نفر، محملی ایجاد میکند تا از یک سوی، مخاطب داستانی در گذشته و آیندهی شخصیتها باشیم و از سوی دیگر روایت داستانی در تناظر و ارتباطی ارگانیک با فرم مورد علاقه این دو کارگردان قرار گیرد.
توسل به کرشمههای تصویری برای پوشاندن ضعفهای فیلمنامه، بزرگترین اتهامی است که گریبان هر سه اثر تولیدی این دو کارگردان را گرفته است. اتهامی که گاه با انتساب اداهای روشنفکری به ویژگی این فیلمها اوج میگیرد و گاه با اطلاق «فیلم مخاطب خاص» تعدیل میشود. ولی فصل اشتراک حتی شدیدترین نقدها به آثار کیوان علیمحمدی و امید بنکدار، تحسین قابهای زیبا و میزانسنهای خیرهکننده است که بر پایه آثار بزرگ نقاشی طرحریزی شده است.
هنر سینما دقیقا زمانی پا به عرصه فرهنگ و هنر رسید که باقی هنرها از دوران کلاسیک عبور کرده بودند و دوران مدرن را طی میکردند. به همین دلیل هنر سینما این موقعیت ویژه را داشت که در دیالکتیک زیباشناسانه باقی هنرها قرار گیرد و بتواند در رابطهی دوگانه تاثیرپذیر و تاثیرگذار نسبت به باقی هنرها به تکامل برسد. از امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم در نقاشی گرفته تا سورئالیسم در ادبیات، هنر سینما همواره در ارتباطی تنگاتنگ با سایر هنرها و مکاتب هنری بوده است اما جادوی سینما به عنوان هنری مدرن چنان قدرتی دارد که با پرورش مفاهیم این مکاتب در دل خود، این بار خود برآن مکاتب تاثیر گذارد. سینما به واسطه خصوصیات ذاتیاش خصوصا بازسازی حرکت و در نتیجه آن بازنمایی عینیتر (چیزی که نقاشی برای مدت ها به دنبال آن بود) این فرصت را داشت تا حداقل برای مدتی نقاشی را به واسطه ضعف در این دو مقوله، ضمیمه خود نشان دهند. ولی بعد از گذشت بیش از صد سال از تاریخ سینما، این دو هنر در ارتباطی تنگاتنگ قرار گرفتهاند که از تجربیات زیباشناسانه یکدیگر بوضوح بارها بهره گرفتهاند و بر سیر تدریجی یکدیگر تاثیر گذاشتهاند. بازسازی تصاویر تابلوهای نقاشی در فیلمهای تارکوفسکی و حضور سالوادور دالی در فیلم طلسمشده آلفرد هیچکاک برای به تصویرکشیدن کابوسها از درخشانترین استفادههای هنر سینما از نقاشی بوده است.
فیلم «ارغوان» آخرین ساخته کیوان علیمحمدی و امید بنکدار اگرچه از آوانگاردیسم دو اثر دیگر این دو کارگردان به عنوان آثاری نامتعارف و ضدجریان اصلی سینما فاصله میگیرد ولی از لحاظ حفظ کیفیت بصری، استفاده از نقاشی در سینما و میزانسنهای خلاقانه، ادامهی منطقی راهی است که این دو کارگردان در دو فیلم اول پیمودهاند. ولی نقطه افتراق این فیلم آنجا است که در فیلم «ارغوان» تلاش شده است تصاویر زیبا، نورپردازیهای جسورانه و میزانسنهای بدیع در کنار خط داستانی ساده و شیواتری نسبت به دو اثر پیشین قرار گیرد. داستان فیلم «ارغوان» با روایتهای متداخل، قرینهسازیها و البته داستان عاشقانه خود سعی دارد پابهپای فرم سینمایی نامتعارف این دو کارگردان بایستد. اگرچه از لحاظ خز داستانی و روایت، این فیلم چند گام جلوتر نسبت به «شبانه» و «شبانه روز» میایستد، ولی گویی هنوز فاصله زیادی باقی مانده است که این دو فیلمساز موفق به خلق داستانی شوند که بتواند پابهپای فرم پیچیده و هنرمندانه سبکشان مخاطب را شگفتزده کند و تکمیل کننده نوع نگاهشان باشد.
رویکرد صفر و صدی منتقدان نسبت به آثار کیوان علیمحمدی و امید بنکدار، بیشتر از آن که برآمده از نوع سینمای این دو نفر باشد، تحت تاثیر رویکرد ادبیاتی و تماتیک منتقدان سینما است که بیشتر تمایل دارند به تاویل و تفسیر مضامین داستانی اثر بپردازند، فارغ از آن که سینما در ذات خود وابسته به صدا و تصویر است و کیفیت بصری و صوتی فیلم، مرحلهی نخست برخورد مخاطب با سینما است. به همین دلیل فیلمنامههای نه چندان موفق این دو کارگردان همانقدر که باعث شده است که آثارشان در جذب مخاطب عام ناکام باقی بماند، تبدیل به پاشنهی آشیلی گریده است که منتقدان شیطنتهای انتزاعی، جسارتهای فرمی و ذکاوتهای تصویری سینمای این دو کارگردان را نادیده بگیرند.
فیلم «ارغوان» اگرچه مانندی وصلهای ناجور به جریان اصلی سینما چسبیده است و در تضاد کامل با استانداردهای سینمای اجتماعی، سینمای قصهگو و سینمای عامهپسند میایستد ولی در روزگاری که حتی سینمای روشنفکری ایران در افراط عبور از جریان اصلی ایستاده است و آماتوریسم در استفاده بیدلیل از نابازیگر، حذف بیمنطق موسیقی به بهانه رئالیسم و حذف میزانسن با شعار دوربین روی دست در رادیکالترین حالت ممکن بروز پیدا کرده است، فیلم «ارغوان» با تمام ایرادها و اشکالات فیلمنامهای و با تمام تجربههای ناموفق بصری میتواند در حکم کیمیایی باشد از سینمایی که همانقدر که آوانگارد و جریانگریز است، بر اصول پیشفرض خود پایبند باقی میماند.