پالپ فیکشن
ابوالفضل بناییان
«شهرام مکری» فیلمِ «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» را یازده سال پیش و سالها قبل از «ماهی و گربه» ساخته بود و حالا او بعد از تجربهی موفق اکران «ماهی و گربه» و نقدهای بسیار ضدونقیضی که در مورد آن فیلم نوشته شد، حالا این فرصت را یافته است که بعد از یازده سال، فیلم «اشکان…» را در سینمای هنروتجربه به اکران درآورد.
فیلم «اشکان…» با ساختار غیرخطی خود و بازیگوشیهایی که با انحراف از قواعد سبکی ایجاد میکند و با نفی هجوآمیز فراروایتها میتواند نمونهی موفقی از تجربههای پستمدرن در سینمای ایران باشد. سینمای پست مدرن، در عمومیترین برداشتِ ممکن، تلفیقی از هنر متعالی و فرهنگ عامیانه است.
فیلمهای پستمدرن با پارودیِ (نقیضهپردازی) ژانرها و بازآفرینی بازیگوشانه و بدلسازی هجوآمیز قواعد سینمای کلاسیک، فصل جدیدی را در نقداجتماعی و زیباییشناختی سینما باز کردهاند. تلاش برای انحراف از اصول سبْکی و شوخی با الگوهای رایج سینما را میتوان در جای جای این فیلم مشاهده کرد.
«شهرام مکری» در صحنهی جابجایی «انگشتر متبرک» در ماشین پلیس، مطابق سینمای پستمدرن، داستانهای قدیمی و ارجاعات فراروایت را به سخره میگیرد و یا در دقایق نخست فیلم، در سکانس ورود دو مرد نابینا به هتل، یکی از خلاقانهترین سکانسهای فیلم را با با حذف نمای معرف یا مسترشات با تکیه بر سالها تجربه خود در تدوین فیلم به نمایش میگذارد.
او همچنین با حذف اصل تداوم و تمرکز در خرده روایتهای خود، ساختار زمانی و مکانی اثر را به هم میریزد و با ساختار غیرخطی خود، فضایی را در اثر ایجاد میکند که مخاطب هرلحظه در برزخ شک و یقین باقی بماند و حتی در نیمهی دوم فیلم که این شیوهی روایت بر مبنای عدم اطمینان در مورد فرجام اتفاقات و شک در اتفاقات عینی برای مخاطب عیان میشود، فیلم به یک پازل سرگرمکننده و هیجانانگیز تبدیل میشود که مخاطب را در ورطه حدس و گمان نگاه میدارد و برای مخاطب راهی نمیگذارد جز رجوع به اطلاعات به ظاهر بیاهمیت و بیربط نیمهی اول فیلم.
ولی نشانههای تجربههای پستمدرن این فیلم در سطح این موارد باقی نمیماند. عنصر تصادف و اتفاقات تصادفی در روند دراماتیک فیلم میتواند از جمله گناهان کبیره و نابخشودنی هر فیلمنامهنویس باشد ولی در فیلم «اشکان…» همین عنصر تصادف تبدیل به یکی از استراتژیهای روند دراماتیک داستان میشود. تنگ ماهی، پنچری ماشین و اتفاقات بعدی که همه بر اساس اصل تصادف در عرض هم قرار میگیرند به جای القای حس سردرگمی و یا واماندگی، جذابیتی غریب و فضایی دوگانه برای اثر پدید میآورد که نشانگر خودآگاهی و هوشیاری فیلمساز بوده است.
این فیلم بر خلاف «ماهی و گربه» دارای جزئیات به ظاهر کماهمیتی است که تاثیر زیادی در روند دراماتیک داستان دارد. به عنوان مثال خرده روایتی فرعی مانند خریدهای پیاپی سرهنگ و پرشدن صندوق عقب ماشین و یا ماهی درون تنگ شیشهای در صورت حذف یا تغییر میتواند کل ساختار دراماتیک داستان را فرو ریزد. شوخیهای فیلم «اشکان…» با قواعد ژانر مانند صحنهی تیراندازی و یا صحنههای گروگانگیری یا سکانس درون ماشین پلیس، با تمام شوخ و شنگی نهفته در آن نمونهی کاملی از سینمای ارزشمندی است که هم به موقع کات میدهد و هم مفاهیم عمیق فلسفی همراه خود دارد.