هسته آتشفشانی افخمی
ابوالفضل بنائیان
سالها قبل از آن که «بهروز افخمی» متوجه حضور دگرباشها در فستیوال کن گردد یا به فیلمهای عامهپسند علاقه پیدا کند، فیلم «گاوخونی» توانسته بود جایزه لاکپشت سیاه دو هفته کارگردانی آن فستیوال را کسب کند. فیلم «گاو خونی» اقتباسی وفادارانه از رمان فوقالعاده جعفر مدرس صادقی بود که به شیوهای غریب بیش از نیمی از داستان را از زبان شخصیت اول فیلم روخوانی میکرد. ولی غریبتر از شیوه اقتباس مجری برنامه هفت، اکران چنین فیلمی در سینمای جریان اصلی آن سالها بود که با هوکشیدن تماشاگران و سالنهای خالی سینما از اکران روی پرده به سرعت کنار رفت.
شیوهی ظاهری کارگردان حزباللهی این فیلم مبنی بر دوربین سوبجکتیو شخصیت اصلی داستان با بازی «بهرام رادان» بود که فصل به فصل رمان را روایت میکرد و مخاطب آن سالها که بعد از شنیدن نام بهرام رادان و بهاره رهنما به امید تماشای یک عشق مثلثی – ذوزنقهای بلیط فیلم گاوخونی را خریده بود، ناامید و سرگردان روانه خانه میساخت. تصور کنید که به عشق بهرام رادان به سینما رفته باشید و بیش از نیمی از فیلم گذشته باشد و شما تنها صدای بازیگر خوشتیپ را شنیده باشید
. فیلم بعد از سالها دوباره در گروه سینمای هنروتجربه به اکران در آمده است و حالا فرصت مغتنم و ویژهای نصیب فیلم گاوخونی شده است که میتواند مخاطب علاقمند و باهوش خود را آرامآرام به دست بیاورد. فیلم گاوخونی به جز دوربین سوبجکتیو دیوانهوار خود، شیوهای در ارائه نریشن ایجاد کرده است که در سینمای ایران کمنظیر است، او دو تصویر را با فید سیاه رنگ از هم جدا میکند و به مخاطب اجازه میدهد که شبیه ادبیات، بعضی از تصاویر را بسازد و حتی خود را به جای شخصیت اصلی فیلم قرار دهد.
فضای رمان «گاوخونی»، بازخوانی یک ذهن مالیخولیایی است که سعی میکند با بدبینی و انزجار عجیبی اتفاقات دور و برش را روایت کند و با استفاده از زبانی غیرمستقیم، گزنده و تلخ، خواننده را وادار به همذاتپنداری کند. نکته قابل تحسین کارگردانی افخمی در اقتباس از یک رمان ذهنی و وهمآلود خلاصه نمیشود، او هوشمندانه موفق میشود در سکانسهای درخشانی، به طفره رفتن راوی اول شخص و بیانهای غیر مستقیم او شکلی سینمایی بدهد و از ذهنیترین و درونیترین حسهای راوی، تصویری سینمایی ارائه دهد و روی مرز باریک تفاخر بین سینما و رمان حرکت کند و ویژگیهایی از رمان را به سینما تزریق کند که پیش از آن تجربه نشده بود.