لطفا از هم جدا شوید
ابوالفضل بنائیان
فیلم «ما همه با هم هستیم» حتی ژانرها را به بحران میبرد
بحران موضع ورود به دنیای فیلم، دقیقترین مشکل مخاطب در مواجهه با فیلمی مانند «ما همه با هم هستیم» به کارگردانی «کمال تبریزی» است. از نام سیاسی فیلم، تا نام تهیهکنندهای به نام «رضا میرکریمی»، تا حضور بیسابقه بازیگران گرانقیمت و از همه مهمتر محل تامین بودجه هنگفت این فیلم، مخاطب و منتقد را وادار میکند تا با پیشزمینه ذهنی و گارد قبلی به دنیای فیلم وارد شود. علاوه بر آن فیلم «ما همه با هم هستیم»، با تیپها و دیالوگهای استعارهآمیز، خوراک کافی و بستر لازم را در اختیار افرادی قرار میدهد تا به دنبال زیرمتن در داستان فیلم باشند، هر چند که بسط و تاویل نشانهها نهایتا به اطلاعاتی متناقض و بیمعنا ختم میگردد. و از همه مهمتر، فیلم به شکل عجیبی راه ورود مخاطب از طریق بسط و تحلیل نشانهها و المانها را میبندد. ولی این عدم امکان تاویل و تفسیر نشانههای فیلم از آن جهت عجیب است که هیچ تلاش معناداری در فیلم مشاهده نمیشود که فیلم در پی لوث کردن یا هجو سیستم معناگذاری و تعمیمدهی نشانهها یا المانهای موکد فیلم است. گویی مخاطب در برهوتی از اطلاعات متناقض به میهمانی دعوت شده است که نه صاحبخانه را میشناسد، نه دیگر میهمانان و نه از اتفاقی که در آن میهمانی قرار است برایش رخ دهد و هیچ چیز سرجای خودش نیست. به همین دلیل «بحران ژانر»، مهمترین مساله راه ارتباط مخاطب با فیلم است.
هر رویکرد در تحلیل فیلم، طرز تلقی ما از دنیای فیلم و نحوه ورود مخاطب بر اساس انطباق حداکثری اِلِمانهای سینمایی در آن خوانش را روشن میسازد. کشف ژانر و قواعد دنیای فیلم «ما همه با هم هستیم» شاید از کشف آمپول ایدز یا راه حل درمان سرطان سختتر باشد، زیرا کارگردان در خلق قواعدی خودبسنده برای فیلم ناموفق است و محصول او آنقدر مغشوش، ناتمام و سردرگم است که به سختی میتوان از آن دفاع کرد، ولی در قیاس با آثار کمدی اخیر همین کارگردان، تجربهای موفقتر باشد. ولی از شواهد و تلاشهای بیفرجام کارگردان، شاید بتوان گونه «تراژیکمدی» را به این فیلم انتساب داد.
اجازه بدهید که داستان فیلم «ما همه با هم هستیم» را به عنوان یک تراژدی تصور کنیم. عدهای تصمیم میگیرند که سوار بر هواپیمایی شوند که سقوط خواهد کرد و بابت مرگ خود از شرکت هواپیمایی تضمین میخواهند. معلمی، دانشآموز خود را تنبیه کرده است و دانشآموز به کما رفته است و یا خلبانی که بعد از سقوط و مرگ 200 مسافر، عذاب وجدان رهایش نمیکند و حتی پیرمردی که بعد از سالها زندگی عاشقانه کنار همسرش، دنیای بدون او را تاب نمیآورد. مطمئنا به یاد آوردن مثال از فیلمهای تراژیک با همین خلاصه یک جملهای کار سختی نیست. به همین دلیل فیلم از ظرفیت تراژیکی برخوردار است که مخاطب خود را از روانپالایی تراژدیها معاف میکند و بستری فراهم میکند که مخاطب آسوده و خرسند به تماشای فیلم بنشیند. از طرف دیگر فیلم، متریالی در اختیار دارد که به راحتی میتواند احساسات مخاطب خود را تحریک کند، ولی آگاهانه اجازهی درگیری احساسی منجر به واکنش همدلانه وترحم را از مخاطب سلب میکند.
گوارینی در توضیح «تراژیکمدی» از نمایشنامههایی مثال میآورد که در طیف مابین دو ژانر متناقض تراژدی و کمدی هستند و مخلوط فرّاری از مضمونها را در برگفتهاند تا از تئاترهایی که زیر سلطه ناتورالیسم بوده است، فاصله بگیرند. در این نوع گونه، اشخاص بزرگ به شیوه تراژدی حضور دارند ولی هیج کنش و واکنش تاثیرگذار ندارند، قصهای باورپذیر دارند، ولی هیچ واقعیت تاریخی را نمیتوان به آن منسوب کرد، تاثرات عاطفی تعدیلشدهای دارند و معمولا تاثیرات عاطفی غمبار خود را با شادی و خنده به مخاطب عرضه میکند، کاراکترها با خطر دست و پنجه نرم میکنند، ولی این خطر به مرگ ختم نمیشود. از طرف دیگر به خاطر سویه کمدی آن، بحرانها ساختگی و خنده متعادل و کنترلشده مخاطب دارند و پیرنگی کمیک تمام اثر را در برگفته است و پایان خوش دور از انتظار دارند. فیلم «ما همه با هم هستیم» نیز به همین شیوه، داستانی باورکردنی دارد که نمیتواند حقیقت داشته باشد، شخصیتهای کمدی و کاریکاتوری دارد و هیچگاه اجازه نمیدهد که مخاطب حتی ذرهای با کاراکترها و همدلی و ترحم کند. و از همه مهمتر موقعیت تراژیکِ کاراکترها در پیرنگی کمدی بیاثر شده است.
اوژن یونسکو، یکی از مهمترین نمایشنامهنویسان این مکتب بود، او اعتقاد داشت که کمدی عین تراژدی است و تراژدی انسان، استهزای محض است. او در نمایشنامههایش تلاش میکرد که این دو مفهوم متضاد را روبروی هم قرار دهد، زیرا اعتقاد داشت که کمدی و تراژدی با هم ترکیب نمیشوند و تنها میتوانند به همزیستی برسند. تراژدی و کمدی به اعتقاد یونسکو، مدام یکدیگر را دفع میکنند، از دوش هم بالا میروند، همدیگر را زیر سوال میبرند و انکار میکنند. ولی از برکت همین تقابل پویا، تعادل را حفظ میکنند و تنش به وجود میآورند ولی میتواند مفهومی خلق کند که از تراژدیها عمیقتر و از کمدیها تاثیرگذارتر است. در دنیای که همه انسانها در نسبی بودن همه امور درماندهاند و هیچ مطلقی وجود ندارد، طبعا هیچ تراژدی و کمدی محضی هم وجود نخواهد داشت و به تعبیر تئوریپردازان «تراژیکمدی»، انسان خود را حیوانی رنجور در باغ وحش دنیا میبیند و نتیجهاش اغلب خندهدار است.
ولی فیلم «ما همه با هم هستیم» به رغم تمام تلاشها و انطباقش با تراژیکمدی، یک تجربه شکستخورده در این گونه است. نویسندگان آوانگارد این گونه، معولا انسانها را نه فقط در بستری افقی که در بستری عمودی هم میبینند، ولی کاراکترهای رنگارنگ فیلم «کمال تبریزی» فقط در بستر افقی داستان معرفی میشوند و هیچ عمقی نمییابند. کاراکترها بیش از آن که نشانهای از سویه درماندگی انسان در قرن بیستویکم باشند، تنها در حد متلکی به گروه خاص در سطح باقی میمانند. در کمدیتراژیها، داستان تراژیک کاراکترها بیان میشود، ولی فقط اجازه همدلی به مخاطب داده نمیشود.
ولی فیلم «ما همه با هم هستیم» توانایی به تصویر کشیدن موقعیت رنجور آدمی در دوران معاصر را ندارد. به عنوان مثال درگیریهای پزشک و کارگردان در فیلم به جای نشان دادن ظرافتها و حفرههای عمیق اسنانهای درگیر دو شغل مخاطرهآمیز، تنها در حد اشارهای گذرا به بحث خطای پزشکی و مشکلات جامعه هنری و جامعه پزشکان باقی میماند و فیلم به جای تدقیق در وضعیت انسان معاصر، به لودگی و دیالوگهای بیمحتوا روی میآورد. تراژیکمدیها معمولا فضایی پاردوکسیکال خلق میکنند که مخاطب را وادار میکنند به جدّیت مسخرهی کاراکترها بخندند و در کنارش سرخوردگی خود را به یاد بیاورند، در حالی که فیلم جنجالی این روزهای سینمای ایران، وضعیتی خلق میکند که مخاطب نمیتواند علت تصمیم به خودکشی کاراکترها را درک کند و به طبع تطابقی بین وضعیت خود و شخصیتها بیابد که بابت آن سرخورده شود، جهانبینی خالق این فیلم، حتی از محتوای دنیای کاراکترها نیز تهیتر است. تهیتر، بیمعناتر و عبثتر از ترکیب نامتجانس رضا میرکریمی، محمدرضا گلزار، لیلا حاتمی، کمال تبریزی.