این جماعت حرف نمیزنند
ابوالفضل بنائیان
اگر فیلم «وسوسه» ویسکونتی را پیشقراول نئورئالیسم در سینما ندانیم و یا از فیلم «دکتر کالیگاری» به عنوان آغازگر اکسپرسیونیسم آلمان با تشکیک نام ببریم، ولی هرگز نمیتوان تاثیر فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» درسینمای سیدرضا میرکریمی را زیر سوال برد.
میرکریمی یا فیلم دختر دوباره ثابت کرده است که مشکل شخصیتهای سینمای او همچنان «تکلم» است. شخصیتهایی که اینقدر بار درونیاتشان سنگین است که نمیتوانند حرف بزنند و این حرف نزدن و سکوت تبدیل به عاملی میشود که بیننده باید نود دقیقه روی صندلی سینما تاب بیاورد. چه «پسند» در فیلم «یه حبه قند» و چه «یونس» در فیلم «امروز» و چه «طاهره» در فیلم «به همین سادگی» و حتی «سیدحسن» در فیلم «زیر نور ماه» مبتلا به یک بیماری ناشناخته به نام سکوت عارفانه و عالمانهای شدهاند که در مقابل اتفاقات جورواجور فیلم تنها سکوت میکنند.
داستان فیلم «دختر» درباره دختری از خانوادهای سنتی است که در خوزستان زندگی میکند و از سوی دوستانش برای شرکت در یک میهمانی به تهران دعوت می شود. پدر اجازه نمیدهد و دختر تلاش میکند که مخفیانه به تهران بیاید. لغو پرواز برگشت به آبادان و آگاهی پدر از تمرّد دختر، ستونفقرات اصلی فیلم را در الگوی نخنمای تقابل پدر سنتّی و دختر متجدد شکل میدهد. غافل از اینکه گفتگوی جدی پدر و دختر، نه سفر ادیسهوار دختر را رقم میزند و نه تحوّل دودکشی پدر را تا انتهای فیلم به تعویق میاندازد.
اگرچه که دختر و پدر تا انتها به روزهی سکوت خود ادامه میدهند و عمه به جای هر دو نفر آنها سخن میگوید و مخاطبی که محکوم است تا انتها به نشانههای بیربط فیلم فکر کند که نصب دودکش آبگرمکن خانهی عمّه چگونه میتواند نشانه تحوّل پدر و پایان فیلم باشد. ولی فارغ از سکوت عارفانه شخصیتهای فیلم، بزرگترین سوالی که داستان تکراری و نخنمای پدر سختگیر و دختر فراری را برای مخاطب به ذهن متبادر میسازد، آنجاست که مدیرعامل مستعفی خانه سینما با چه متر و معیاری به این نتیجه رسیده است که ساخت این فیلم مناسب و متناسب با شرایط اجتماعی سال 1395 ایران است و بهتر است نگاهی دقیقتر به جامعه اطراف خود بیاندازد و یا به آن مصاحبه کیارستمی دوستداشتنی رجوع کند که در گفتگویی مربوط به چند سال پیش درباره فیلم «گزارش» گفته بود که دورهی فیلمهایی مانند گزارش به سر رسیده است.